کد خبر:12619
پ
۱۷۴
روزی از روز ها

عمو یشلاق بچه های تخریب

خط پدافندی ما بعد از #شهر_ماووت خیلی شلوغ بود و حجم آتیش دشمن خیلی زیاد بود و دشمن، بارها با نفوذ خود به خط پدافندی، از نیروهای ما اسیر گرفته بود. بنابراین فرماندهان تصمیم گرفته بودند که #میدان_مین در خط زده بشه تا جلوی نفوذ دشمن گرفته بشه. حدود یک ماه شبها از مقرمون که […]

خط پدافندی ما بعد از #شهر_ماووت خیلی شلوغ بود و حجم آتیش دشمن خیلی زیاد بود و دشمن، بارها با نفوذ خود به خط پدافندی، از نیروهای ما اسیر گرفته بود. بنابراین فرماندهان تصمیم گرفته بودند که #میدان_مین در خط زده بشه تا جلوی نفوذ دشمن گرفته بشه.
حدود یک ماه شبها از مقرمون که داخل شهر ماووت بود با ماشین حرکت می کردیم و تا نزدیکی صبح مشغول کاشت مینهایی که بیشتر M16 بود میشدیم و چون جاده تو دید مستقیم دشمن بود می‌بایست قبل از روش شدن هوا بر می گشتیم.
یکی از روزها ماشین دنبالمون نیومد و هوا هم کم کم داشت روشن میشد بچه ها مردد بودند که پیاده برگردیم یا منتظر ماشین بمونیم. که #عمو_یشلاق (بچه های تخریب حاج امیر یحیوی رو اینطور صدا میزدنند) گفت حرکت میکنیم، هر جا هم که ماشین رو دیدیم سوار میشیم. بعد از مدتی که پیاده راه افتادیم هوا کم کم روشن شد و نیروهای دشمن ما رو که حدود ۱۴ – ۱۵ نفر بودیم تو جاده دیدند و شروع کردند سمت ما شلیک کردن. بچه‌ها بلافاصله به شیار سمت راست جاده دویدند و مسیر رو ادامه دادیم چند قدمی که رفتیم #عمو_یشلاق به بچه‌ها گفت: بیایید حال این عراقی ها رو بگیریم. گفتیم چکار کنیم، گفت بریم رو جاده. بچه‌ها همه اومدند رو جاده و هربار که عراقی ها تیر اندازی میکردند بلافاصله همگی تو شیار کنار جاده پناه میگرفتن. خلاصه درست یادم نیست شاید حدود ۱۰ – ۱۵ بار بچه ها این کارو تکرار کردند و هر بار که روی جاده میامدن با سر و صدا و شکلک درآوردن کلی می خندیدیم. یک بار هم که اومدیم رو جاده عراقی ها که معلوم بود حسابی از این کار ما عصبانی شده بودند شروع کردند با آر پی جی سمت ما شلیک کردن. اینجا بود که عمو یشلاق گفت بچه‌ها فیلم #هنگ_شتر_ سواران رو دیدید؟ ما گفتیم نه. و ایشون توضیح داد که تو یه جا که آرتیست فیلم توی موقعیت بدی گیر افتاده بود و تمام اسلحه هاش رو ردیف چیده بود و با هر کدوم که شلیک میکرد خاطره ای از اون بیان میکرد، مثلاً این که میگفت با این اسلحه پدرم ببر شکار کرده و… #عمو_یشلاق گفت این عراقی ها هم همه اسلحه ها شون رو دارند امتحان میکنن.
خلاصه اینکه اونجا هیچ کدام از بچه‌ها آسیبی ندیدند اما کلی روحیه گرفتن و بالعکس عراقی ها کلی حالشون گرفته و سرخورده شدن. روحش شاد و یادش گرامی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید