اولین قایقی بودیم که از عرایض(نهری که از اروند منشعب میشود)وارد اروند رود شدیم زیر آتش خودی و دشمن حرکت به کندی صورت میگرفت.داخل قایق ، دیدم احمد امینی که همان شب هم شهید شد شروع کرد ترانه های کوچه باغی خوندن و بشکن زدن …من ناراحت شدم و به احمد اعتراض کردم که ذکر بگو …امشب شب این کارها نیست…او به حالت استهزاء به من گفت : بیچاره علی !!!! دارند من رو میبرند..اما من نمیخوام برم و دوست دارم بمونم و کار کنم …این جمله خیلی من رو تکان داد ..به ساحل جزیره ام الرصاص رسیدیم اما چند متر مونده بود به علت موانعی که داخل آب بود . نمیگذاشت قایق جلو برود.. همه داخل آب پریدیم و تاسینه داخل آب فرو رفتیم وتمام لباسهای ما خیس شد و همزمان بارش باران شدیدی هم شروع شد…از معبری که بچه های تخریب لشگر۱۰شیدالشهداء(ع) باز کرده بودند عبور کردیم و داخل کانال که غواصهای خط شکن ساعتی قبل پاکسازی کرده بودند شدیم و درگیری ما با دشمن شروع شد من با خودم ۲۰ تا نارنجک برده بودم و یکی یکی سنگرها رو پاکسازی میکردیم و جلو میرفتیم تا خود صبح با عراقیها درگیر بودیم، خیلی خسته بودیم، نماز صبح را که خواندیم به محمود عطایی و دوستان دیگر گفتم بیایید برویم داخل سنگر عراقیها آتش روشن کنیم گرم شویم و استراحت کنیم تا لباسهایمان هم که خیس خالی بود خشک بشود. رفتیم داخل سنگر، یک جنازه عراقی داخل سنگر بود که بو گرفته بود، جنازه را انداختیم آن طرف و همان جا خوابیدیم.
یک دفعه به ذهنم رسید تا به بچه هایی که بیرون هستند بگویم حواسشان جمع باشد تا کسی نیاید نارنجک بیندازد به داخل سنگر! هوا روشن شده بود که شنیدم کسی دارد صدا می زند: بزنم؟ بزنم؟ بزنم؟ من از سنگر پریدم بیرون گفتم چی رو بزنی؟ نگاه کردم دیدم ۲۵ متر، ۳۰ متر آنطرف تر لای نی ها و چولانها یک عراقی پیراهن سفید درآورده و به علامت تسلیم تکان می دهد. گفتم تعال تعال! دیدم حدود بیست نفر عراقی پشت سر هم آمدند بیرون. بهشان گفتم ارفع یدک! (دستها بالا) اما گوش نکردند. پای دو نفرشان هم مجروح بود و خونریزی داشت و در آن گل ولای همه جا را خونی کرده بود، با دست اشاره کردم که اینها را کول کنید اما بازهم گوش نکردند. من صبر کردم همه که ازم گذشتند ، دستم را گذاشتم روی ماشه و رگبار هوایی زدم، فکر کردند من بسمت آنها تیراندازی کردم، لذا خودشان را زدند زمین داخل گل ها و یواش سرشان را آوردند بالا و من دوباره گفتم ارفع یدک! گفتند نعم نعم! بعد با دست اشاره کردم این دوتا مجروح را هم کول کنید، گفتند نعم نعم! و کول کردند آوردند داخل کانال. در کانال یکی از بچه ها به اینها تندی کرد و فریادی کشید. به او گفتم چرا به اینها تندی میکنی، بهترین کار اینست که بهشان آب و شیرینی بدهیم. آن موقع برای ما از این شیرینی های کرمانی آورده بودند، اینها را با آب دادیم خوردند، یکی از آنها تا این رفتار ما را دید، زد زیر گریه، چه گریه ای می کرد، به پهنای صورت اشک می ریخت و فریاد می زد و می گفت من فهمیدم اسلام اینجاست، اسلام اینجاست…
بعد به ما گفت اجازه می دهید بروم دوستان دیگرم را هم از لای چولانها بیاورم؟ این یک نفر می رفت لای نیزارها صدا می زد احمد محمود حسن و هر دفعه یکی دونفر با خودش می آورد، تا ۲۰ نفر رفت برای ما اسیر آورد
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
او به حالت استهزاء به من گفت : بیچاره علی
اولین قایقی که وارد اروند رود شد
اولین قایقی بودیم که از عرایض(نهری که از اروند منشعب میشود)وارد اروند رود شدیم زیر آتش خودی و دشمن حرکت به کندی صورت میگرفت.داخل قایق ، دیدم احمد امینی که همان شب هم شهید شد شروع کرد ترانه های کوچه باغی خوندن و بشکن زدن …من ناراحت شدم و به احمد اعتراض کردم که ذکر […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه