کد خبر:12096
پ
۶۲
روز سوم  عملیات خیبر

شهید محمود بهرامی

روز سوم  عملیات خیبر بود که تیپ سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد. محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم. آخرين ديدار من و ايشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان […]

روز سوم  عملیات خیبر بود که تیپ سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ايشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت.او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوش من گفت: « اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر برنمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم. » همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي بر گشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید