موقعیت غار

به ما گفته بودند روی کوهی به نام دلبشگ باید عملیات کنیم واون رو از دشمن بگیریم
رسیدیم جایی که از بین کوهها رودخانه رد میشد
اونجا پل چوبی بزرگی زده بودند که ابتکار لشگر۱۰بود
چون طول این پل بین دو کوه طولانی بود وقتی حرکت میکردی تکان میخورد و بهمین دلیل قدری ترسناک یود شنیدم قاطری که باراون مهمات بود و میخواستند از روی پل حرکت بدهند چشمانش رو میبستند که از ارتفاع نترسه.
قرار شد ما هم از روی این پل عبور کنیم. بعد از گذشتن ازپل داخل یک #غار بردند غاری که سرد بود و از سقفش آب میریخت و کف آن خیس و تاریک بود.مسافت زیاد پیاده روی ، عبور از پل و سرما وخیسی همه جا روحیه ها رو داغون کرده بود و کار به شوخی و خنده برای بالا بردن روحیه ها کشیده بود
خیلی خسته شده بودیم روحیه ها پایین اومده بود لباسهامون خیس بود واز سرما میلرزیدیم