نماز شب عارف دلداده
خاطره ای از نماز شب عارف دلداده شهید سید قاسم ذبیحی فر “شهید سیدقاسم ذبیحی فر” هنگام عبادتش همیشه تنها بود.هنگام غروب معمولاً بالای خاك ریز یا تپه مینشست و پایین رفتنِ خورشید را نگاه میكرد. شاید ما اصلاً نمیتوانیم او را درك كنیم. هرگاه به مسجد میرفت، ساعتها به همان صورت و آن قدر […]
خاطره ای از نماز شب عارف دلداده شهید سید قاسم ذبیحی فر

“شهید سیدقاسم ذبیحی فر” هنگام عبادتش همیشه تنها بود.هنگام غروب معمولاً بالای خاك ریز یا تپه مینشست و پایین رفتنِ خورشید را نگاه میكرد. شاید ما اصلاً نمیتوانیم او را درك كنیم. هرگاه به مسجد میرفت، ساعتها به همان صورت و آن قدر گریه میكرد كه چشمانش متورم میشد. در نیمههای شب بعد از لختی دعا و خواندن نماز، همه ما را بیدار میكرد بعد میگفت: بیدار شوید، نمازتان دیر شده ولی دیگر نمیگفت چه نمازی. ما همگی بر میخاستیم و بعد از گرفتن وضو، به چادر بر میگشتیم. هنگام بستن قامت برای نماز، او میگفت: حال نیت نماز شب كنید.
















ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0