صفای هرچی بسیجیه….

صفای هرچی بسیجیه…. بسیجی شهید اصغر رحیمی اخلاص تو وجودش موج میزد یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود.هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت. بعد از عملیات کربلای یک بود که به گردان تخریب ل10 اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد. […]

صفای هرچی بسیجیه….
بسیجی شهید اصغر رحیمی اخلاص تو وجودش موج میزد
یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود.هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت.
بعد از عملیات کربلای یک بود که به گردان تخریب ل10 اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد.
اصغر رحیمی فقط برای بندگی خدا جبهه اومد و بس….
و هرکجا شیرینی بندگی خدا رو میچشید راضی بود و با هیچ چیزی عوض نمیکرد..
اصغریک نوجوان غبراق و نترس بود و جون میداد برای شکافتن میدان های مین و شکستن ابهت موانع دشمن…
اصغر از راه که رسید در دام عارف  شهید حمیدرضا دادو اسیر شد.
این هم یکی از برکات جبهه بود ..به جهت سواد و فرهنگ ، حمیدرضا با اصغر زمین تا آسمون تفاوت داشتند… اما اصغر در کلاس درس حمیدرضا آنقدر لطیف شده بود که دوست داشتی ساعت ها جلوش زانوی بزنی و تلمذ کنی.
اصغر و حمیدرضا یک روح بودند در دو پیکر.
البته پیش بینی امام هم همین بود که اونا ره صدساله رو یکشبه طی کردند.
تیرماه سال66 بود که دلبر و دلدار اصغر “شهید حمیدرضا دادو” پرید و اصغر رحیمی از دل و دماغ افتاد…. اون دیگه شده بود مثل پرنده ای که گرفتار قفس باشه و دنبال روزنه ای میگرده که از قفس فرار کنه….
اصغری که دوست داشت بمونه و خدمت به سربازان اسلام بکنه بدجوری هوس رفتن به سرش زده بود….و تقریبا اصغر آخرین شهید گردان ما بود و در آخرین روز مرداد سال67 که مصادف با  تاسوعای حسینی بود در درگیری با ضدانقلاب درمحور بوکان مهاباد به شهادت رسید