کد خبر:14132
پ
alvaresin-0177

شناسایی جزیره ام الرصاص (۲)

شب اول زیاد سرد نبود . ولی بقیه شب ها هم هوا و هم آب خیلی سرد میشد . تا جایی که از شدت سرما سیم خاردار پیچیده شده به هشت پر ها رو حس نکردم و تنم چند تا خراش مشتی برداشت .ولی مهم نبود . خلاصه با رفت و آمد های مکرر به […]

شب اول زیاد سرد نبود . ولی بقیه شب ها هم هوا و هم آب خیلی سرد میشد . تا جایی که از شدت سرما سیم خاردار پیچیده شده به هشت پر ها رو حس نکردم و تنم چند تا خراش مشتی برداشت .ولی مهم نبود .
خلاصه با رفت و آمد های مکرر به جزیره ام الرصاص ،برای پیدا کردن محل مناسب برای معبر و شناسایی موانع توی آب و زیر آب تقریبآ تمام شد . داخل جزیره هم ، مسیر معبر رو تا پل پشتی جزیره خوب بررسی کردم و اونجا از موانع خبری نبود و مشکل اصلی موانع ساحل جزیره ام الرصاص بود . شب قبل از عملیات بچه های_اطلاعات_عملیات و طرح عملیات ماکت جزیره را درست کرده بودند تا تمام فرماندهان گروهان و گردان های درگیر و خط شکن اون رو خوب ببینند . با امکاناتی که داشتن شاهکار بود .
اون شب حاج علی فضلی فرمانده لشگر۱۰سیدالشهداء(ع) و سایرفرماندهان از بچه هایی که کار شناسایی انجام داده بودند خواستند که علاوه گزارش شفاهی از روی کالک وماکت هم شناسایی ها را توضیح بدهند .
وقتی نوبت من شد . از خانم فاطمه زهرا (س) کمک گرفتم و توضیح دادم که تا عمق ۴ متری آب سیم خاردار و هشت پر جلوی ماست و دشمن موانعش رو با بشکه های فوگاز تقویت کرده و اگر فوگاز های دشمن که در زیر آب مهار شده وبه چشم نمی آید منفجر شوند هیچ چیزی نمیتونه خاموشش کنه الا کپسول های آتش نشانی . پیشنهاد دادم توی هر قایق یک کپسول بذارن.حاج علی فضلی پسندید و دستور تهیه داده شد . فکر میکنم از پالایشگاه آبادان تهیه کردند . و کار ساز هم بود .
اون شب از ما سووال شد که برای از بین بردن موانع چه فکری کردید .
گفتم اگه اجازه بدهید با آقا سید محمد (شهید زینال حسینی) حلش میکنیم . جای نگرانی نیست .
حاج علی فضلی به شوخی گفتند آماده ایی الان بریم شروع کنیم . گفتم نه…
برای اینکه بچه های تخریب دارن وسایل منهدم کردن موانع دشمن رو آماده میکنند .

لازم به ذکره که شب قبلش با شهید سید محمد زینال حسینی جانشین تخریب در مورد حمل مواد (C4) سی۴ و فیتیله های انفجاری و بقیه وسایل مشورت کرده بودم .
آقا سید گفتند بهترین راه رو انتخاب کن . انتخاب نیرو هم با خودت . آقا سید اصلا توی انتخاب و نحوه مانور عملیات مداخله نکرد . فقط میگفت هر چی لازم بود زود بگو تا تهیه کنیم .
من هم اون شب داداش خوبم محمد رضا جعفری رو انتخاب کردم .
یه بنده خدایی اعتراض کرد و گفت : دست های محمد رضا مجروح شده نمیتونه … گفتم اتفاقآ مهمترین بخش کار رو میخوام بهش واگذار کنم . و اون چک نهایی و انفجار موانع دشمن در ساحل جزیره ام الرصاص بود . تصمیم گرفتیم جوری مواد و وسایل رو حمل کنیم که چیزی توی آب نیفته .
همه کوله پشتی پیشنهاد دادند . و من با توجه به تجربه ای که داشتم با استفاده از کوله پشتی موافق نبودم ..
گفتم از گونی استفاده میکنیم . چون هم آب توش جمع نمیشه و هم وقتی خیس میشه سنگین نمیشه . و توضیح دادم که حتمآ باید مثل کانگورو جلوی سینه بسته شود به دلیل اینکه موقع عملیات وقت کافی در اختیار ما نیست وباید همون اول مواد رو از توی کیسه جلوی سینه خارج کرده و به دور موانع ببندیم و انفجار انجام شود .
با همکاری و هم فکری بچه ها همه ی تدابیر به نحو احسن انجام شد برای عملیات و همه آماده شدیم برای شب عملیات

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید