حرف بیخود نزنید ما سه نفریم
غلام شبهایی که توی مقر الوارثین میماند مهمان من و شهید رسول فیروزبخت بود . موقع خواب من و غلام و رسول سه نفری میرفتیم زیر یک پتو و غلام بین من و رسول میخوابید. بچه های داخل چادر اعتراض میکردند که ای بابا این کار شما مکروهه! شما الگوهای گردان هستید و بچه ها […]
غلام شبهایی که توی مقر الوارثین میماند مهمان من و شهید رسول فیروزبخت بود . موقع خواب من و غلام و رسول سه نفری میرفتیم زیر یک پتو و غلام بین من و رسول میخوابید.
بچه های داخل چادر اعتراض میکردند که ای بابا این کار شما مکروهه! شما الگوهای گردان هستید و بچه ها به شما نگاه میکنند.
غلام با خنده میگفت : دونفری مکروهه حرف بیخود نزنید ما سه نفریم

















ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0