• تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    از زبان شهداء - الوارثین گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام

    دوست دارم همه ی فرزندانم ذاکر اهل بیت باشند

    دوست دارم همه ی فرزندانم ذاکر اهل بیت باشند

    شهید آقا سید مهدی ارادتمند اهل بیت علیهم السلام بود از جبهه که برگشتیم تقریبا به فاصله چند سالی همه همسنگرانمون رفتند قاطی مرغ ها قاطی مرغ ها رفتن اصطلاحی بود که برای متاهل ها به کار میبردند سید هم بعد از فراغت ازجبهه برای تحصیل علوم دینیه به شهر قم رفت و همون جا […]

    شهید زینال حسینی به روایت فرمانده اش

    شهید زینال حسینی به روایت فرمانده اش

    شهید سيد محمد در عمليات نصر 4 که در نیمه تیرماه سال 66 انجام شد براي اولين بار، فرماندهي نيروهاي پياده را بر عهده داشت. در حقيقت آخرين روزهاي حضورش پيش از شهادت بود. در منطقه كمك به تيپ دوم عاشورا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. درگيري سختي ميان ما و عراقي‌ها آغاز شد و […]

    از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله»
    روحانی جوان حسن آقای آقاخانی

    از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله»

    خاطره ای از نحوه شهادت شهید حسن آقاخانی بر سرزبانهاست که این مطلب را بنده از 3 نفر بلاواسطه شنیدم که... شهید حسن با گلوله توپ مستقیم دشمن سر از پیکرش جدا میشود و بدن بی سرچند قدمی برمیدارد و از حلقوم بریده صدای حسن را میشنوند که میگوید. السلام علیک یا اباعبدالله

    مگر می‌شود در این دژ نفوذ کرد و یا اینکه نیرو از این موانع عبور داد؛ چه کسی از موانع رد شده ؟
    بنده خودم از موانع و مواضع دشمن عبور کردم و پشت دژ را شناسایی کردم

    مگر می‌شود در این دژ نفوذ کرد و یا اینکه نیرو از این موانع عبور داد؛ چه کسی از موانع رد شده ؟

    شهید حاج غلام کیانپور با صدای بلند به طوری‌که همه متوجه شوند گفت: بنده خودم از موانع و مواضع دشمن عبور کردم و پشت دژ را شناسایی کردم و بچه های تخریب باید آمادگی لازم برای عبور از موانع رو داشته باشند.

    عملیات سید الشهداء علیه السلام
    از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم

    عملیات سید الشهداء علیه السلام

    آقای فضلی گفت برادرها فرمان امام عزیز است که به دشمن امان ندید .امشب به تاسی از سرور و سالار شهیدان من نور اطاق فرماندهی رو کم میکنم وهرکس تمایل به قبول مسوولیت و ماموریت نداره از جمع بیرون بره و ما باید به تکلیف خود عمل کنیم.

    برادرها کار کنید…بازی گوشی برای ما نیست
    اکثرا دوست داشتن از صبحگاه فرار کنن

    برادرها کار کنید…بازی گوشی برای ما نیست

    بچه های تخریب لشگر10 صبحگاه رفتن با شهید نوریان رو خیلی دوست داشتند و اون هم به این خاطر بود که شهید نوریان زیاد ما رو نمیدواند. شاید دوی صبحگاهی به پانصد متر هم نمیرسید ایشون دستور میداد بچه ها حلقه بزنند و خودش وسط میرفت و نرمش میداد. نرمش هاش هم با خنده و طنز بود

    خوش به حال حمید
    هوا داشت روشن میشد و صحنه درگیری کاملا مشخص بود

    خوش به حال حمید

    شب عملیات نصر 4 با بچه های مامور به گردانها سوار وانت شدیم .مسیر ما از موقعیت گردو (نام یکی از مقر های لشگر10 درماووت) تا خط اول تقریبا طولانی بود و در مسیر که میرفتیم حرفهای حمید نشون میداد بدجوری هوایی شده.و ورد زبونش شده بود که : دنیا معبر عبوره نه قرارگاه_موندن. گاهی […]

    تخریبچی مخلصی که در سالگرد تولدش به شهادت رسید
    فامیلیش دادو بود اما اهل داد و بیداد نبود.

    تخریبچی مخلصی که در سالگرد تولدش به شهادت رسید

    بعد از اینکه گزارش کار رو دادم، سید حال اولین نفری رو که پرسید حمید بود. گفت: برادر دادو چی شد؟ گفتم: آقا سید، حمید پرید. تا اینو گفتم دیدم سید عقب عقب رفت و به گونی های سنگر تکیه داد. می‌شد غم رو ازچهره اش خوند. با حسرت و خیلی غلیظ گفت: خوش به حالش..

    آخرین نامه یک شهید برای خانواده‌اش
    تخریبچی شهید قدرت الله خوش جام

    آخرین نامه یک شهید برای خانواده‌اش

    این آخرین نامه است که برایتان می‌نویسم چون دیگر جنگی و جبهه‌ای نیست. شما هم دیگر جواب نامه را ننویسید.

    شب شهادت هفت تن به روایت شهید
    انفجار مهیب

    شب شهادت هفت تن به روایت شهید

    بدنم یخ کرد و لرزی همه وجودم رو گرفت.داخل میدان مین و در مسیری که بچه ها مین کاشته بودند شروع کردم دویدن ، هوا خیلی تاریک بود نمیشد جایی رو دید فقط بوی باروت ناشی از انفجار میومد. همینطور که میدویدم داخل یک چاله افتادم دشمن هم با چند تا منور خط رو روشن کرده بود در زیر نور منور بدن متلاشی شده ای رو دیدم

    برو بالا