روزها و شب های سختی در رودخانه دز برای آموزش غواصی بچه های تخریبچی داشتیم و بلا استثنا هر شب از ساعت 12 شب تا یکساعت قبل از نماز صبح تمرین رد شدن از موانع و نفوذ در ساحل دشمن رو با بچه ها کار میکردیم و برای آمادگی جسمی بایستی بچه ها ساعت های […]
من اون موقع به عنوان نیروی آزاد گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودم و گردان علی اکبر درخط پدافندی بود که بچه های تخریب رفتند برای مین گذاری..ایشون فرمود نزدیک 90 عدد تانک مقابل ما عراق گذاشته بود ومدام روی خاکریز ما آتیش میریختند…اون شبی هم که بچه ها رفتند همین تانک ها فعال […]
شهیدی که درس در کشور پیر استعمار را رها کرد و در منطقه شرهانی در عملیات والفجر 1 به معراج رفت پرده اول تا کلاس سوم دبیرستان دانش آموز مدرسه معروف البرز بودم و هر روز راه طولانی تجریش تا چهاراه کالج رو میرفتم و برمیگشتم. رشته تحصیلی من علوم تجربی بود و خداییش درسخون […]
سیزده بدری که خونین شد.. روز 13 فروردین 67 بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادرهای مقری که توی خط داشتیم . چون روز سیزده بدر و از طرفی هم شب نیمه شعبان بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه .. مهدی صور اسرافیل شروع کرد سرود خوندن … وگفت […]
روز 11 فروردین سال 67 یک ساعتی به اذان مغرب بود که با صدای پچ پچ بچه ها بیدار شدم.یکی از بچه ها از جلو اومده بود و خبر بمباران مقر را آورده بود. فقط میگفت همه بچه ها از بین رفتن. با یکی دو تا از بچه ها و شیخ مسعود تاج آبادی با […]
رزمنده ها با سختی زیاد خودشون رو بالای ارتفاعات منطقه میرسوندند و ارتفاعات فتح میشد اما موفقیتی در تثبیت مواضع نبود چندین بار بلندی ها و ارتفاعات منطقه عملیات والفجر 2 در حاج عمران بین ما و دشمن دست به دست شد و حتی یگانهای دیگری هم این ارتفاعات رو تصرف کرده بودند و دشمن […]
منوّر دوم روشن شد، نگراني من بيشتر شد. زير نور منوّر به اولين كسي كه نگاهم افتاد و ديدم آماده درگيري است، شهيد ابوطالب مبینی بود. با دست بدون صدا اشاره كردم: چطوري؟ . . . اون هم با اشاره به من فهماند كه روحيهاش عاليه. سرش رو به سمت آسمون برد و دو تا […]
شهدای بهاری گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) بهار هرسال ما با یاد و خاطره بیش از 40 شهید عجین است که در فروردین ماه سالهای دفاع مقدس از همسنگران تخریبچی به آسمان پرکشیدند …شهدای عملیات والفجر یک ، شهدای عملیات طلائیه ،شهدای هفت تن آل صفا ،شهدای عملیات کربلای 8 و شهدای عملیات بیت المقدس 4 […]
بعد از تحویل سال نوبت به سخنرانی فرمانده ما شهید سید محمد زینال الحسینی رسید. البته ایشون امتناع میکرد و گفت حرفی ندارم و چون بچه ها اصرار کردن مطالب زیبایی بیان نمود که با هم نوش جان میکنیم: گفتیم که خدمت عزیزان چی بگیم اول سال 66 دیدیم یک پرنده وارد حسینیه شد و […]
سال 65 در حالی تموم میشد که عملیات سنگینی مثل کربلای 5 و چند روز به پایان سال عملیات تکمیلی کربلای 5 رو پشت سر گذاشته بودیم و بچه ها از دیماه مرخصی نرفته بودند… موقغیت استقرار گردان تخریب در مقر شهید پوررازقی در جاده اهواز خرمشهر و در سه راهی صاحب الزمان (ع) بود. […]
شهید محمد حسین حاج میری نوجوان ترین شهید گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع) بود که در سن ۱۳ سالگی شربت شهادت نوشید. شهید محمد حسین حاج میری در سال 1348 در تهران به دنیا آمد و در حالیکه سال اول دبیرستان را میگذراند عزم جبهه کرد و مهرماه62 به جمع تخریبچیان لشگرده سیدالشهداء(ع) وارد شد و […]
اسفند ماه سال 63وقتی بدستور فرمانده بزرگوار شهید حاج عبدالله نوریان برای عملیات بدر به قصد زدن پل ارتباطی جاده الاماره ; بصره به همراه عده ای دیگه از همرزمان به منطقه مربوطه اعزام شدیم حالا بنا به دلایلی عملیات لو رفته بود و ماهم تو ماموریت خودمون موفق نبودیم یه عده از بچه ها […]