• تاریخ : دوشنبه, ۲۴ آذر , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    خاطرات شهداء - الوارثین گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام

    پاسدار ها باید با لباس سبز در عملیات شرکت کنند

    پاسدار ها باید با لباس سبز در عملیات شرکت کنند

    دستور حاج آقا فضلی بود که همه برادران پاسدار برای شرکت در عملیات عاشورای 3 باید با لباس فرم شرکت کنند. این دستور باید اجرا میشد و به همه ی گردانها و واحذهای لشگر10 ابلاغ شد خیلی ها که میگفتند بسیجی هستیم اینجا بود که لو رفتند. شهید سید محمد زینال حسینی که در نبود […]

    آرامش یک امدادگر

    آرامش یک امدادگر

    شب عملیات عاشورای3 بود گردان علی اضغر علیه السلام با دشمن درگیر شد همان دقایق اول عملیات برادر عمو غفارجانشین گردان علی اصغر علیه السلام با آتش دشمن مجروح شد همه ی کادر گردان وحشت زده دنبال امدادگر میگشتند که یک نوجوون لاغر اندام و نحیف خودش رو رسوند و با دقت و آرامش مشغول […]

    این آخرین نامه است که برایتان می‌نویسم

    این آخرین نامه است که برایتان می‌نویسم

    نوجوان کم حرف و سر بزیری بود. سعی میکرد توی کارهای خیر نفر اول باشه. صف اول نماز توی حسینیه الوارثین هم جاش بود. اومده بود که لایق شهادت بشه ….که شد….و رفت…. قدرت 31 شهریور ماه 67 ، درروز تاسوعای حسینی و در آخرین عملیات لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام در محور مهاباد ، […]

    روزهای سخت عملیات عاشورایی خیبر بود

    روزهای سخت عملیات عاشورایی خیبر بود

    اربعین نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از هیات الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند. یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم. و وقت اعزام هامون به جبهه دست […]

    مداحی که قبل از محرم پرید

    مداحی که قبل از محرم پرید

    ساعت از دوازده گذشته بود که درگیری روی ارتفاعات دوروبر ما شروع شد.سمت راست ما ارتفاع 2519 و شهید صدر و وارس بود وسمت چپ ما ارتفاع سکران قرار داشت. با شروع درگیری منورهای دشمن آسمان رو روشن کرد. تا اینجا دشمن هنوز متوجه حضور ما در داخل شیار انه نشده بود.آتش سنگینی از سوی […]

    شور شهادت به سرم آمده

    شور شهادت به سرم آمده

    محرم که میاد هرکسی سعی میکنه هرجوری بتونه عشقش رو به اربابش امام حسین علیه السلام نشون بده. محرم قیافه همه عالم رو عوض میکنه….خونه ها کوچه ها ، سرو وضع ولباسها… و حتی اخلاق ها رو هم دستکاری میکنه…مهربونی ها بیشتر میشه… محرم حرارت قلوب اهل ایمان رو متجلی میکنه و آدم ها باز […]

    حاج مرشد گردان تخریب

    حاج مرشد گردان تخریب

    صدای جا افتاده ای داشت . صداش شیش دونگ نبود اما با همه وجودش میخوند. و خالصانه هم گریه میکرد. فرمانده ما #شهید_نوریان خیلی به او احترام میگذاشت و در همه کارها با او مشورت میکرد. #حاج_ابراهیم سنگ صبور بچه ها ومحرم اسرار فرمانده بود . #حاج_عبدالله به او میگفت #مرشد و به من میگفت […]

    قال رسول الله (ص) نور عینی حسین و منی انا من حسینی حسین جان کربلا… حسین حسین
    محرم سال 63 بود و ما پادگان ابوذر بودیم

    قال رسول الله (ص) نور عینی حسین و منی انا من حسینی حسین جان کربلا… حسین حسین

    بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مانوس نبود و با تاخیر وارد سینه زنی شدن. اما این شور در حقیقت شور شهادت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد

    عاشق و شیدای اهل بیت (ع) سردار شهید محمد زند

    عاشق و شیدای اهل بیت (ع) سردار شهید محمد زند

    مولوی در مثنوی معنوی ابیاتی داره واقعا شرح حال شهید محمد زندی است جایی که میگوید: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست آشنایی بنده با این شهید برمیگرده […]

    فرماندهی که طرحش کمر دشمن را شکست
    شهید مهدی باکری شخصا از شهید زینال حسینی تقدیر کرد

    فرماندهی که طرحش کمر دشمن را شکست

    با فرمان شهید سید محمد زینال حسینی عملیات انهدام دشمن آغاز شد ولاستیک های انفجاری از بالای ارتفاعات و داخل دره ها وشیار ها رها گردید. لاستیک هایی که هر کدام دهها کیلو مواد منفجره با خود حمل میکرد رها شد. انفجار صدها کیلو مواد منفجره بالای سر دشمن و پیچیدن صدای انفجار مهیب در دره ها و کوهها منطقه موجی از شادی و شعف رو در دل رزمندگان اسلام بوجود آورد

    روزی که اسماعیل به قربانگاه رفت

    روزی که اسماعیل به قربانگاه رفت

    بچه ها دشمن رو تا پشت مرزهاش عقب زده بودند و ما ماموریت داشتیم مقابل خاکریز خودمون میدون مین احداث کنیم. محدوده خط ما ، مرز بین پاسگاه زید و شلمچه بود. ماشین وانت رو پر از مین های ضدتانک و ضدخودرو کردیم و عازم خط مقدم شدیم…حدود عصر بود که رسیدیم.پا قدم ما بد […]

    اسماعیل رفت و من جاموندم

    اسماعیل رفت و من جاموندم

    آخرین بار با اسماعیل عازم منطقه شدیم اسماعیل تازه از بستر بلند شده بود عملیات قبل ترکش به بالای ران پاش خورده بود و مدتی هم در بیمارستان بستری بود و بعدا ز چندین عمل، تازه به یک بهبودی نسبی رسیده بود ولی عشق به جبهه و #بچه_های_تخریب موجب شد دوباره اعزام گرفت و باهم […]

    برو بالا