#صبح_روز_یازدهم_فروردین 67 بود هنوز هوا روشن نشده بود که ما از #شاخ_شمیران به مقر برگشتیم.نماز صبح رو خوندیم.. معمولا رسم گردان ما بود که بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بچه ها نمیخوابیدند و مشغول خواندن #زیارت_عاشورا میشدند. اونروز هم توقع داشتند من زیارت عاشورا رو بخونم که بعلت خستگی رفتم زیر پتو و […]
این شهید هم چند روزی #گردان_تخریب اومد من توی چند تا صبحگاه و رزم دیدمش #خیلی_توپول_موپول بود توی صبحگاه همیشه ته ستون میومد. معمولا جا میموند عرق میکرد و نفس نفس میزد لباس خاکی هم اندازه اش نبود وقتی پیرهن خاکی میپوشید دکمه هاش به زور بسته میشد نتونست توی #تخریب دوام بیاره و از […]
#شب_عملیات_بیت_المقدس_4 قرار بود دوازده نفر از #بچه_های_تخریب که آموزش #غواصی دیده بودند برای عملیات به گروهان خط شکن مامور بشند. ما به همراه گروهان خط شکن از ارتفاع #تیمور_ژنان سرازیر شدیم، در مقابل ما دریاچه سد نمایان بود و آن طرف دریاچه خط دشمن بود که در تاریکی شب سکوت همه جا رو فرا گرفته […]
توی جبهه اطاعت مهم بود و عبادتی مقبول خدا بود که از روی اطاعت و بندگی باشه و اگر خدا قبول کنه در جبهه تکلیف ما روزه خوری بود.چون از خود اختیاری نداشتیم و آماده بودیم برای انجام ماموریت..خصوصا ما بچه های تخریب که یک لحظه هم بیکار نبودیم.نیروهای ستادی و بعضی از راننده ها […]
روزهای اولی که رفتم #گردان_تخریب ، متوجه شدم در مراسمات اعیاد و یا عزاداری ها بعد از مراسم همه بچه های گردان شام رو در حسینیه گردان میل میکنند و برای ایجاد صمیمیت و آشنایی بیشتر هر دو نفر در یک ظرف غذا می خورند . در یکی از اون شبها بعد از مراسم با […]
صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم. اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم. خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد. شب […]
یک روزی در یک جمعی بودیم الان جایش و افرادی که توی آن جمع بودیم را یادم نمی آید. بحث بر سر #چگونگی_شهادت بود. هر کسی حرفی می زد. #شهید_مجید_رضایی گفت: من اصلا دوست ندارم با یه #ترکش کوچیک و یا یه تیر شهید بشوم. برایم افت دارد. مثل این می ماند که توی خیابان […]
در شب ولادت جانباز کربلا اباالفضل العباس(ع) بچه های تخریب لشگر ده از زیر قرآن رد شدند و پا در میدان مین گذاشتند و در سحر ولادت قمر بنی هاشم(ع) از شهر فاطمیه(س) یعنی شهر فاو به آسمان پرکشیدند. ?شهید رحمان میرزازاده ، ? شهید منصور احدی ، ?شهید توحید ملازمی ، ?شهید صاحب علی […]
صبح بعد از صبحانه با یه تعداد از #بچه_های_غواص رفتیم دیدگاه برای دیدن موانع و مواضع دشمن. قرار بر این نبود که بنده با غواص ها عملیات برم اما قرار شد. البته این رو #حاج_خادم فرمانده گردان حضرت زینب سلام الله علیها به اطلاع رسوند و من هم قبول کردم از روی ارتفاع #تیمور_ژنان مواضع […]
با نزدیک شدن به زمان #عملیات_بیتالمقدس_4، از #صبح_روز_4_فروردین1367 به تدریج یگانها ، نیروهای خود را وارد منطقه کردند. وضعیت زمین و حضور دشمن در #ارتفاعات_شاخ_سورمر_و_شاخ_شمیران که مسلط بر منطقه بودند، موجب شد که تحرکات و جابهجایی نیروها و تجهیزات از دید عراقیها مخفی نماند. حدود ساعت 13، #هواپیماهای_دشمن محل استقرار #لشکر_محمد_رسولالله(ص) در یالها و شیارهای […]
بعد از عملیات #بیت_المقدس_2در زمستان 66 با تعدادی از #بچه_های_گردان_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهداء(ع) برای ماموریت های تخریب و احیانا مین گذاری مقابل دشمن بر روی ارتفاعات پوشیده از برف #قمیش که مشرف به #شهر_ماووت عراق اعزام شدند. ارتفاع برف در آن منطقه بیش از دو متر بود وبرای تردد در بعضی از محورها داخل برف ها تونل زده […]
این تکه کلام #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی بود. سید خیلی دوست داشت بره سوریه و اسمش توی مدافعان حرم ثبت بشه و خیلی هم به این در و اون در زد اما قسمتش نشد. بارها ازش شنیده بودم که میگفت : جعفر.. خدا به اخلاص آدم ها نمره میده و به هیاهوها توجه نمیکنه. خدا هم به اخلاص […]