• تاریخ : پنجشنبه, ۲۷ آذر , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    خاطرات شهداء - الوارثین گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام

    نصیحت ها و وصیت های فرمانده در آخرین نوروز

    نصیحت ها و وصیت های فرمانده در آخرین نوروز

    سال 66 حدود ساعت هفت و نیم صبح نو شد روز شنبه بود و بچه ها از نماز صبح تا موقع تحویل سال توی حسینیه بودند و مشغول خواندن قرآن… بعد از تحویل سال نوبت به سخنرانی فرمانده ما #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_الحسینی رسید. البته ایشون امتناع میکرد و گفت حرفی ندارم و چون بچه ها اصرار کردن […]

    آخرین تبریک عید شهید بی مزار

    آخرین تبریک عید شهید بی مزار

    شهید محمد حسین حاج میری نوجوان ترین شهید گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) بود که در سن ۱۳ سالگی شربت شهادت نوشید. شهید محمد حسین حاج میری در سال 1348 در تهران به دنیا آمد و در حالیکه سال اول دبیرستان را میگذراند عزم جبهه کرد و مهرماه62 به جمع تخریبچیان لشگرده سیدالشهداء(ع) وارد شد […]

    شادی شب ولادت علی علیه السلام

    شادی شب ولادت علی علیه السلام

    جمعه شب بود و حاج آقای فضلی فرمانده لشگر10 و شهید حاج احمد آجرلو میهمان بچه های تخریب بودند. بعد از نماز مغرب و عشاء اول حاج آقای فضلی در مورد عملیات کربلای 5 و رشادت بچه های تخریب بیاناتی داشتند و بعد از اون تصمیم براین شد که من میونداری کنم و بچه ها […]

    روز ولادت مولا

    روز ولادت مولا

    روز ولادت مولا من (جعفر) و سلیمان آقایی برای این جشن شله زرد درست کردیم این هم نوبر بود فکر کنم در تاریخ سابقه نداره روز 13 رجب کسی شله زرد درست کنه اما عقل من و سلیمون بیش از این نرسید خدایی عجب شله زرد خوبی شد اعجازش این بود که با حداقل امکانات […]

    روزهای شادمانی در جمع بهترین های دفاع مقدس

    روزهای شادمانی در جمع بهترین های دفاع مقدس

    روزهای اول بهار 65 مصادف با #ولادت_مولا_امیر_المومنین_علیه_السلام بود و برای جشن ولادت مولا توی گردان مهمون داشتیم . این بار رزمندگان گردان تازه تاسیس #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها مهمان بچه های تخریب بودند و ما هم برای پذیرایی از مهمونهامون #شله_زرد پخته بودیم… شاید بعضی ها بگند شعله زرد چه ربطی به ولادت مولا داره.. حوب این به […]

    همسر سردار شهید حاج کاظم رستگار

    همسر سردار شهید حاج کاظم رستگار

    دخترم دقیقا چهل روز قبل از شهادت حاج کاظم به دنیا آمد. از لحظه ای که محدثه به دنیا آمد کاظم بار سفر را بسته بود. این موضوع را بعداز شهادت کاظم فهمیدم. یادم می آید آن زمان هنوز موهای دخترم کامل در نیامده بود، وقتی به خانه مادرم می رفتیم، یک مغازه سر کوچه […]

    فرمانده خط شکن حاج اصغر احمدی

    فرمانده خط شکن حاج اصغر احمدی

      حاج اصغر رو همه ی دلیرمردان #لشگر_10 میشناختند. فرمانده دلاوری که ترس برایش معنا نداشت. اون شناسنامه لشگر10 بود. از رزمندگانی که از روزهای اول تاسیس تیپ و بعدا لشگر10 کمک کار فرماندهان بود و تا آخرین نفس و تا آخرین نفر جنگید.. حاج اصغر زود از جمع ما رفت… کسی قدرش رو نشناخت..سینه […]

    سالی که بدون فرمانده نو شد

    سالی که بدون فرمانده نو شد

    سال ۶۵ در حالی نو شد که فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان دربین مانبود و سفره هفت سین ما در مقرالوارثین بوی شهادت میداد.شب عید مصادف شده بود با شب ولادت #حضرت_جواد_الائمه_علیه_السلام،که در آن شب بیاد ماندنی شهید امیر#مسعود_تابش مداح امام جواد(ع)و بعدش هم سرود خوند و بچه ها کف زدند و بعد هم برادر […]

    چهل روزه بودم که پدرم شهید شد

    چهل روزه بودم که پدرم شهید شد

    زمانی كه پدر من شهید شدند، یك هفته به تولد 24 سالگی‌شان مانده بود. #من_چهل_روزه_بودم_که_پدرم_شهید_شد، بهمن سال 63 متولد شدم و پدرم اسفند همان سال شهید شد و از کل جنگ فقط بمباران‌های تهران را به طور مبهم یادم هست. اما واقعیت این است كه هیچ كسی تصویر قشنگی از جنگ در ذهنش نیست، جنگ […]

    مداحی که با مراجعه به قرآن زمان شهادتش را فهمید

    مداحی که با مراجعه به قرآن زمان شهادتش را فهمید

    دوستی داشتیم به نام #مصطفی_مبینی او در #گردان_تخریب آدم ویژه‌ای بود. در مجموع بچه‌های گردان تخریب، ویژگی‌های خاصی داشتند. در تخریب اخلاص بسیار بالایی بود. چون بچه‌ها سر و کارشان با #مین بود آن هم در شب، در عملیات با آن استرس و فشار خیلی اخلاص می‌خواهد با مین کار کردن؛ چون هر لحظه ممکن […]

    کامیونی به سوی بهشت

    کامیونی به سوی بهشت

    عکس کامیونی به سوی بهشت ، همراه قهرمان چرخ زورخانه ای کشور: بچه ها مرتب سوار کامیون نشدند. یادم هست کوله من به کوله  سعید طوقانی گیرکرد و او اذیت می شد این طرف و اون طرف شدیم تا جایش درست شد.اون رزمنده که کنار کامیون اویزان شده از بچه های سولقان بود. من با […]

    عکسی که امروز به ثبت رسید

    عکسی که امروز به ثبت رسید

    این عکس برای زمانیه که تجهیزات رو بستیم و آماده تقسیم شدن توی گردان های لشگر 27 برای عملیات بدر هستیم شهید حاج محسن دین شعاری معاون گردان تخریب داشت منطقه ی عملیاتی رو توجیه میکرد. اونی که سمت راست حاج محسن واستاده ودستاش توجیبشه منم. مقرمونم توی جفیر بود که البته قبل عملیاتها برای […]

    برو بالا