بعدازبرگشت ازمرخصی استعلاجی وبازگشتم به گردان مقدس تخریب، بایدآمپولهای پنی سیلین رو روزانه میبردم بهداری تزریق میکردم تازخمهای ناشی ازترکش عفونت نکنه…خدامارو باشهدامحشورکنه. شهید قنبردوسه روز اول زحمت آمپولها رومیکشید.درکنارش دکتر گردان (مرحوم میرشعیب)هم پانسمانموعوض میکردو وارسی مرتب داشت. روز ششم یاهفتم بودکه اصرارپشت اصرار که اجازه بدم ترکش کتفم روباجراحی بیاره بیرون! میگفت زیرپوسته […]
اوایل حضورم در گردان سرافراز تخریب لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام، ودر اولین جمعه گردان (اگر درست بیاد داشته باشم) بایک دستگاه اتوبوس و کامیون آیفا به رانندگی شهید بیات عزیز رفتیم نماز جمعه دزفول… اتفاقا آنروز زود گرسنه شدم وبلافاصله بعد از نماز جمعه ، رفتم توی صف شلوغ و پر تعداد غذا که […]