• تاریخ : چهارشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    به روایت حسین گودرزی

    روایت حسین گودرزی از شهید فانی فرسنگی

    روایت حسین گودرزی از شهید فانی فرسنگی

    فشنگ اسلحه ام تموم شد و دیگه کاری از دستم بر نمیومد . فقط یک نارنجک تو جیب بغلم نگهداشته بودم تا اگر بحث اسارت پیش اومد ازش استفاده کنم. شهید خانی فرسنگی چند بار تلاش کرد بسته های ۱۰ تایی فشنگ برام پرت کنه که بهم نمیرسید . عراقیها هم که منو تنها دیده […]

    به خاطر نجات من شهید شد

    به خاطر نجات من شهید شد

    روز دوم مرداد ۶۷ برای انجام عملیات دفاع سراسری رفتیم اهواز ، #پادگان_گلف . نماز مغرب و عشا و که خواندیم یکی از مسئولین گردان برای توجیه عملیات و ماموریت #بچه های_تخریب آمد. اول صحبتش از نحوه شهادت #حاج_سعید_تراب( معاون گردان حضرت زهرا) که روز قبل یه شهادت رسیده بودند و این که ظاهرا بعثی […]

    شهید ابوالفضل رضایی

    شهید ابوالفضل رضایی

    من و یکی از بچه ها مامور# مین_گذاری زیر #پل_ماووت به #سلیمانیه عراق شدیم. صبر کردیم تا کلیه بچه های گردان رزمی منطقه را تخلیه کنند . بعد از رفتن آنها کارمان را شروع کردیم . برادر #سلیمان_آقایی بمن گفته بود بعد از مین گذاری زیر پل باید به تنهایی یکی از جاده های فرعی […]

    برو بالا