دست نوشه سردارشهید حاج ناصر اربابیان از ماموریت بچه های تخریب لشگر 10 قبل از عملیات والفجر8 رودخانه کارون 4دیماه 64 ام النوشه موشک جاده زنی تخریبچیان لشگر10 شهید اربابیان شهید پوررازقی شهید زعفری رودخانه کارون ام النوشه موشک جاده زنی تخریبچیان لشگر10 شهید اربابیان شهید پوررازقی شهید زعفری
مولوی در مثنوی معنوی ابیاتی داره واقعا شرح حال شهید محمد زندی است جایی که میگوید: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست آشنایی بنده با این شهید برمیگرده […]
قبل از عملیات والفجر 8 بچه های تخریب ل10 برای ماموریت های مختلفی آماده میشدند. ماموریت انفجار جاده های مواصلاتی دشمن یکی از این ماموریت ها بود. در این ماموریت باید از مواد منفجره خرج گود برای ایجاد حفره بر روی جاده ها و پدها دشمن استفاده میشد و با جاسازی نیترات در داخل حفره […]
برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از تخریب لشگر نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد. چند روز به عید سال 66 مانده بود که شهید حاج ناصر اربابیان که اون موقع معاون گردان تخریب لشگر 10بود یک رزمنده را […]
حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید حاج ناصر اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی […]
روز قبل از عملیات کربلای 5 برای نهار ظهر چلوگوشت توی کیسه نایلون ریخته بودند و توی خط و عقبه بین رزمندگان توزیع کردند و خوشبختانه و یا متاسفانه به ما نرسید و ما ظهر رو با نون لواش و خرما و کشمش سر کردیم. تا اینجا رو داشته باشید که خبر رسید توی پنج […]
ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند. بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن. شهید سیدمحمد یه داد زد . برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید. بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند. […]
نامه بالا به خط شهیدحاج ناصر اربابیان… سفارش برادرش آقا محسن رو به فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)شهیدحاج سیدمحمد زینال حسینی میکنه. سفارش از نوع شهداء
تازه از بستر بیماری جدا شده بودیم و حال وروز خوشی هم نداشتیم…خبر دارشدیم که دشمن داره توی جزیره مجنون تحرکاتی انجام میده خودمون رو رسوندیم تا مقابل دشمن و داخل آب مین گذاری کنیم… هردوی ما بدنمون پر بود از طاول و آب تلخ وشور جزیره هم سم مهلکی برای زخم های ما بود…. […]
سید امین صدرنژاد، مغز تحقیقاتی گردان تخریب بود. در #مقر_کرخه که به زاغه معروف بود یه سنگر و یه کانتینر تحقیقاتی داشت. در آنجا انواع تله_های انفجاری را تولید می کرد. بسیاری از مین ها را حتی بعضی از چاشنی ها را با دقت بسیار دقیق برش داده بود. و روی مکانیسم عمل آنها تحقیقات […]
تیرماه سال ۶۷ روزهای سختی برای ما بود. گرمای بیش از پنجاه درجه فکه و از طرف دیگه هم سوزش زخم ها و طاولها و سرفه های پی در پی بچه هایی که #شیمیایی خورده بودند سکوتی نبود که قدری توی چادر استراحت کنی. عمده #بچه_های_تخریب در #حلبچه شیمیایی شده بودند و هنوز توی تهرون […]
بعد از آنکه مجتبی کوهی مقدم با آن وضعیت به مقر الوارثین رسید و نحوه فرار خود از دست عراقی ها را گفت ، یک گروه برای پیدا کردن حاج ناصر تا محل شهادت ایشان رفتیم، کنار پایگاه ارتش بود . محل را اقامجتبی نشانمان داد . در دور دست ماشین های عراقی درحال عقب […]