نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
هنوز آفتاب روز اول مرداد 67 طلوع نکرده بود که با ستونی از تانک روبرو شدیم به کامیونها گفتم زود سرو ته کنید تا دشمن ما رو ندیده… به بچه ها گفتم نماز صبح رو توی ماشین و در حال حرکت بخونید و خودم به کامیون آویزون شده بودم و راننده هم که ترسیده بود […]