تو ی اردوگاه گردان بودیم. قرار بود بریم نقده. البته ما فقط می دونستیم که می خواهیم بریم شمال غرب. دو تا اتوبوس اومده بودند ما رو ببرند. شب موندند تا صبح بریم. بعضی از بچه ها از راننده ها و کمکی هاشون شاکی بودند. می گفتند اینها نماز نمی خونند. صبح که راه افتادیم […]