کد خبر:12769
پ
۲۵۲
عملیات کربلای 2

پشت میدان مین

عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد. من و شهید مقدم و یکی از بچه های اطلاعات عملیات و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از  بچه های تخریب که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع […]

عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد.
من و شهید مقدم و یکی از بچه های اطلاعات عملیات و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از  بچه های تخریب که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع شدیم.
صحبت این بود که چکنیم؟؟؟؟
سر تیم اطلاعات عملیات میگفت: دستور امام است ما حمله میکنیم.
من در آن لحظه شهادت را در چشمان شهید حسن مقدم دیدم
یک دفعه حسن دوید به سمت میدان مین و پشت سر اون سه نفر هم دویدند چهارقدم از من دور نشده بودند که یک خمپاره ۶۰ جلوی پای شهید حسن مقدم خورد و سه نفر شهید شدند
و با انفجار خمپاره من هم مجروح شدم .

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید