کد خبر:13462
پ
۵۴

به داد خود برسید که وقت تنگ است

شادی و شادمانی توی جبهه برای خودش عالمی داشت….. رزمنده های جبهه همه جوون بودند….اگر به مسن ترها هم پیرمرد میگفتی بهشون برمیخورد… و کنترل این همه جوون توی شادی ها کارشاقی بود… توی گردان ما بعضی از رفتارهایی که توی گردان های رزمی مباح بود حرام اعلام شده بود…البته شرعیش نه!!!! بلکه عشقی بود.. […]

شادی و شادمانی توی جبهه برای خودش عالمی داشت….. رزمنده های جبهه همه جوون بودند….اگر به مسن ترها هم پیرمرد میگفتی بهشون برمیخورد… و کنترل این همه جوون توی شادی ها کارشاقی بود…
توی گردان ما بعضی از رفتارهایی که توی گردان های رزمی مباح بود حرام اعلام شده بود…البته شرعیش نه!!!! بلکه عشقی بود..
من وقتی به گردان تخریب رفتیم فوتبال بازی کردن حرام بود…. هرچند فرمانده ما شهید حاج عبدالله نوریان در اندازه تیم ملی فوتبالیست بود…اما همه رو کنارگذاشته بود…ایشون میگفت ما وقت برای بازی نداریم اینقدر کار داریم که وقت کم میاریم وبه همین خاطر هم اون جمله معروف رو گفت: که بداد خود برسید که وقت تنگ است….

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید