کد خبر:2214
پ
۵
تیرماه 65 ، قلاجه

توصیه شهید به پدرش

یکی از بچه هایی که دیر اومد گردان و زود پرکشید شهید علی اکبر غیاثی بود مرحوم پدرش برای این حقیر تعریف میکرد. میگفت: قبل از اعزام به جبهه برای آموزش به پادگان امام حسن (ع) اعزام شدم. چند روزی از آموزش گذشته بود که به من خبر دادند که درب پادگان ملاقاتی دارم. با […]

یکی از بچه هایی که دیر اومد گردان و زود پرکشید شهید علی اکبر غیاثی بود
مرحوم پدرش برای این حقیر تعریف میکرد.
میگفت: قبل از اعزام به جبهه برای آموزش به پادگان امام حسن (ع) اعزام شدم.
چند روزی از آموزش گذشته بود که به من خبر دادند که درب پادگان ملاقاتی دارم.
با اشتیاق اومدم. در نظرم بود که حاج خانوم اومده به من سر بزنه.
اما دیدم اکبر با یه پاکت میوه و کلی خرت و پرت اومده درب پادگان.
خیلی خوشحال شدم.
اکبرمن رو توی لباس نظامی دید اول خیلی خوشحال شد و بعد با یه حسرتی سر تا پای من رو نگاه میکرد.
بعد از چاق سلامتی گفتم : بابا اینا چیه به خودت زحمت دادی تا اینجا آوردی…
توجهم به پاکت میوه جلب شد.
سووال کردم میوه چی آوردی؟؟
دستش رو داخل پاکت کرد و یه انار بزرگ بیرون آورد و داد دستم.
با تعجب گفتم… بابا اناره
گفت آره
و خندید و ادامه داد:
میگن انار خون رو صاف و شفاف میکنه.
من هم انار خریدم تا خونی که در راه خدا میخواد به زمین بریزه صاف صاف باشه.
تخریبچی شهید علی اکبر غیاثی درماموریت فتح بلندترین قله قلاویزان به عنوان تخریبچی به گردان قمربنی هاشم علیه السلام مامور شد ودر۱۸ تیرماه ۶۵ به معراج رفت
از شهید حاج ناصر اربابیان شنیدم که بعد از اتمام عملیات چند روزی از علی اکبر خبری نبود تا اینکه پیکر مطهرش را در یکی از شیارهای منتهی به قله قلاویزان پیدا نمودند.
پیکر مطهر شهید علی اکبر غیاثی بعد از تشییع در شهرری در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها جاودانه شد.
?

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید