کد خبر:14787
پ
alvaresin-02940
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10

خاطره ای از آخرین روزهای سردار شهید حاج عبدالله نوریان

از مکه که اومد حالش خیلی تغییر کرده بود حالا دیگه برادر عبدالله ، حاج عبدالله شده بود لطافت روحی اش به اوج رسیده بود. اوقات فراغتش رو بیشتر صرف نماز و مناجات میکرد. خوابش خیلی کم شده بود. بجای خوابیدن به قول خودش چرت میزد و مدام بین عقبه و خط مقدم در تردد […]

از مکه که اومد حالش خیلی تغییر کرده بود
حالا دیگه برادر عبدالله ، حاج عبدالله شده بود
لطافت روحی اش به اوج رسیده بود.
اوقات فراغتش رو بیشتر صرف نماز و مناجات میکرد. خوابش خیلی کم شده بود. بجای خوابیدن به قول خودش چرت میزد و مدام بین عقبه و خط مقدم در تردد بود. مسوولیت مهندسی لشگر رو هم به ایشون دادند. اداره کردن گردان تخریب و مهندسی کار طاقت فرسایی بود.
به لحاظ جسمی خیلی جمع و جور بود بعد از اومدن از حج هم خورد و خوراکش شده بود نون ماست و نون و مربا..
میگفت میخواهم شکمم رو کنترل کنم.
روزهای آخر دیماه ۶۴ بود که توی یک جمع خصوصی بچه ها گفت: من حساب و کتابم رو با خدا تسویه کردم و تونستم جلوی شکمم رو بگیرم.. فقط یه چیز کم دارم که اون هم سعی میکنم تا فرصت باقی مونده جبران کنم و اون هم اشک است.
حاجی روزهای آخربا توجه به سختی و سنگینی کار تخریب و مهندسی و مسولیت هایی که برای آماده کردن منطقه ی عملیات لشگر۱۰ داشت از کوچکترین فرصت برای مناجات با خدا و اشک ریختن استفاده میکرد.
سال ها بود که در کنار حاجی زندگی کرده بودم و ساعت ها برای ایشون روضه و مناجات خونده بودم اما صدای گریه ایشون رو نشنیده بودم اما روزهای آخرمیشد صدای گریه اش رو شنید.. دیگه با صدای آرام گریه میکرد
اوایل بهمن ۱۳۶۴ مصادف شده بود با ایام فاطمیه.. حاجی از این ایام بهترین استفاده رو کرد.
حاج عبدالله توی جزیره ام الرصاص با فرماندهی بچه های تخریب و مهندسی رزمی سخت ترین وظیفه را به عهده گرفت وبعد هم به کمک فرماندهان لشگر۱۰ در فاو آمد. و در روزهای سخت عملیات لشگر ۱۰ در شهر فاو دراولین روزهای اسفند ۶۴ آسمانی شد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید