کد خبر:1894
پ
photo_2018-06-15_15-37-45

رفیقِ شفیق همه

اسفند ماه سال ۱۳۶۴ پا به گردان تخریب لشکر ده سیدالشهدا علیه السلام گذاشت. آمدن سید تو گردان مصادف شده بود با شهادت شهید نوریان ، فرمانده گردان تخریب و مهندسی که اوایل اسفند در  فاو شهید شده بود. وقتی سید مهدی آمد چون طلبه و مضافاً ملبس هم نبود، او را فرستادن  چادر تبلیغات. […]

اسفند ماه سال ۱۳۶۴ پا به گردان تخریب لشکر ده سیدالشهدا علیه السلام گذاشت. آمدن سید تو گردان مصادف شده بود با شهادت شهید نوریان ، فرمانده گردان تخریب و مهندسی که اوایل اسفند در  فاو شهید شده بود.
وقتی سید مهدی آمد چون طلبه و مضافاً ملبس هم نبود، او را فرستادن  چادر تبلیغات.
سید مهدی آمده بود بجنگد، اما روحیه اطاعت پذیری این سید جای هرگونه چون و چرایی را از او گرفته بود. سید آن‎قدر تو دل برو و دلنشین بود که ظرف چند روز جای خودش رو میان بچه های قدیمی باز کرد .
روز هفتم یا هشتم بعد از حضورش در گردان، بین نماز ظهر و عصر اعلام کردند که کلاس تجوید قرآن توسط برادر اعتصامی در حسینه الوارثین عصر هرروز برگزار می شود.
ما به خاطر علاقه ای که به سید داشتیم در کلاس درس شرکت می کردیم. روز اول به سید گفتم: سید مهدی ، من شاید ده بار کلاس تجوید رفتم اما تجوید یاد نمی‎گیرم. با مهربانی گفت: این کلاس بهانه رفع دلتنگی ماست، فقط تو بیا توی کلاس بنشین.
از این همه اخلاص و مهربانی سید همه به وجد می آمدند.
در همان روزهای اول سید با رفتارش کاری کرد که شد رفیق شفیق همه، اگر چند ساعت او را نمی دیدی دل‌تنگش می شدی.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید