کد خبر:14498
پ
alvaresin-0266

رویای صادقه ی حاج عبدالله نوریان

روزهای آخر ماه رمضان سال ۶۴ بود که حاجی یه تعداد رو جدا کرد و از مقر الصابرین رفتیم برای غرب کشور. شب احیاء در پادگان شهید عبادت مریوان بودیم و فردای اون رفتیم برای پاکسازی میادین ارتفاعات لری در پنجوین در یکی از شیارها در کنار مقر جهاد سازندگی سمنان چادر زدیم و اسباب […]

روزهای آخر ماه رمضان سال ۶۴ بود که حاجی یه تعداد رو جدا کرد و از مقر الصابرین رفتیم برای غرب کشور.
شب احیاء در پادگان شهید عبادت مریوان بودیم و فردای اون رفتیم برای پاکسازی میادین ارتفاعات لری در پنجوین
در یکی از شیارها در کنار مقر جهاد سازندگی سمنان چادر زدیم و اسباب اساسیه رو پیاده کردیم. شب رو اونجا خوابیدیم و فرداش رفتیم برای شناسایی میدون مین هایی که بایستی پاکسازی میبشد.
تا نزدیک غروب مشغول بودیم و برای نماز مغرب و عشاء اومدیم به مقر تخریب.
اون شب خوابیدیم و فردا صبح سر صبحونه حاج عبدالله گفت : دیشب یه خواب دیدم.. بچه ها به شوخی گفتند . برادر عبدالله دیگه چی شد.
خیلی جدی گفت دیشب خواب دیدم که به من گفتن به میقات میروی…
من گفتم برادر عبدالله میقات یکی از اعمال حج تمتع است.
حاجی توی فکر رفت
زیاد دنبال خوابش رو نگرفت و قضیه تموم شد.
رفت جهاد سمنان برای هماهنگی غذای بچه ها برگرده.
وقتی برگشت گفت مرشد وسایلت رو بردار بریم جنوب.
گفتن پادگان دو کوهه جلسه است باید حتما باشم. فکر کنم اون روزها تازه آقای فضلی به عنوان فرمانده تیپ سیدالشهداء علیه السلام معرفی شده بود.
اومدیم جنوب و ما رو برد گذاشت مقر الصابرین و خودش رفت دوکوهه برای جلسه…
غروب که برگشت حالش دگرگون شده بود. بدون اینکه ازش سوالی کنیم خودش گفت به من گفتن برو تهران کارهات رو انجام بده برای سفر حج تمتع.
چند روز بیشتر وقت نداری.
برادر عبدالله نوریان در روءیای صادقه بشارت زیارت خانه خدا رو گرفت و اواخر تیرماه سال ۶۴ عازم حج بیت الله الحرام شد و احرام برای طواف خانه خدابست و در اسفند ماه سال ۶۴ به لقاء الله رسید ومعراجی شد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید