کد خبر:12757
پ
۲۴۷
عملیات والفجر 8

شبی که نجات یافتم

امروز روز عرفه است و همچنین روز شهادت سفیر سیدالشهداء علیه السلام حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام هرسال که شهادت حضرت مسلم علیه السلام میرسه یاد عبور از اروند در شب عملیات والفجر ۸ میفتم که چگونه نام ویاد او من و سایر غواص ها رو نجات داد. تقریبا جلوی ستون غواص ها در […]

امروز روز عرفه
است و همچنین روز شهادت سفیر سیدالشهداء علیه السلام حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
هرسال که شهادت حضرت مسلم علیه السلام میرسه یاد عبور از اروند در شب عملیات والفجر ۸ میفتم که چگونه نام ویاد او من و سایر غواص ها رو نجات داد.
تقریبا جلوی ستون غواص ها در حرکت بودم و شهید علی پیکاری هم پشت سرم میومد
مواظب بودیم توی امواج خروشان اروند از ستون غواصها جدا نشیم
فین غواصی از پام در اومده بود و تجهیزاتم هم سنگین بود و به کندی جلو میرفتم و هربار که پاهام رو تکون میدادم کلی از آب رودخانه ارود توی حلقم میرفت.
وسط های رودخانه و در جریان آب بودیم
به شهید پیکاری گفتم که یک مقدار مهمات من رو سبک کن.
اون نارنجک های توی کوله پشتیم رو توی آب ریخت اما تغییری نکرد.
کندی حرکت ما دو تا ستون غواص ها رو دچار مشکل کرده بود .
به علی گفتم من از ستون جدا میشم و شما برید
دستم رو فشار داد به علامت مخالفت و اشاره کرد که جلوت رو نگاه کن.
تقریبا داشتم نا امید میشدم.
اینجا دیگه جای توسل بود .
ایام فاطمیه بود به ذهنم رسید که از حضرت زهرا سلام الله علیها مدد بگیرم.
با خودم گفتم این همه رزمنده گرفتار آب و سختی های عملیات از بی بی مدد میخواهند تا بیاید نوبت به من برسه کار از کار گذشته… مدد از سایر اهل بیت علیهم السلام هم به ذهنم رسید وبا همون توجیه اولیه از خیرش گذشتم. تا اینکه به ذهنم یکی فرو کرد که از مسلم ابن عقیل علیه السلام مدد بگیر . اون سرش خلوته و کسی سراغش نمیره.
لحظه ای نام ویاد او از ذهنم گذاشت و به زبان آوردم که آقاجان مددی برسون.
خیلی خسته شده بودم و آخرین دست وپا زدن هام توی آب اروند بود که احساس کردم زیر پام سفت شد. دست علی پیکاری که پشت سرمن بود فشار دادم و با اشاره گفتم علی به ساحل دشمن رسیدیم و غواص ها پهلو گرفتند و آماده حمله به دشمن در جزیره ام الرصاص شدیم.
توئ ساحل دشمن به سمت معبر میرفتیم . زیر پای دشمن بودیم و حرکت ستون ما خیلی سرو صدا ایجاد میکرد اینجا هم عرض کردم آقا جان ما را تنها نگذار و مدد کن که این سرو صدا ها دشمن رو هوشیار نکنه و خدا رو شاهد میگیرم که نسیمی وزیدن کرد و با جابجایی چولان های لب ساحل دشمن همهمه ای ایجاد شد و صدادی قورباغه ها هم در اومد به طوریکه سرفه ممتد بعضی از غواص ها رو هم دشمن نشنید.

و جالب بود که یکی دیگه از غواص های تخریبچی برادر محمد رضا جعفری هم که ماموریت باز کردن معبر در جزیره ام الرصاص رو در همون شب و در چند ده متری ما داشت هم درداخل آب به مشکل خورده بود وبه حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام متوسل شده بود.
هرسال در ایام مسلمیه خاطره عنایت حضرت_مسلم_علیه_السلام رو یاد آورمیشم واز خدا میخواهم در اون دنیا هم مدد این آقا شامل من و همه همسنگرانم شود.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید