کد خبر:14562
پ
alvaresin-02885
شهید مدافع حرم رسول خلیلی

ماجرای رسول و قبرهای مقر الوارثین در فکه

من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از صدور قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع راهیان نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان می‌رفتیم بازدید جبهه . یک مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود. به رسول قبرهایی را نشان […]

من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از صدور قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع راهیان نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان می‌رفتیم بازدید جبهه .
یک مقری داریم بنام الوارثین در فکه،
اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود.
به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچه‌های تخریب شب ها می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز شب می‌خواندند و برای هر شهیدی هم که شهید می‌شد ما یک قبر سمبلیک درست می‌کردیم،
خلاصه رسول را توجیه کردم. من و مادرش برای نماز ظهر و عصر به طرف خرابه های حسینیه الوارثین رفتیم و رسول هم با بچه های هم سنش مشغول گشت و گزار در اطراف مقر الوارثین شد….
نماز که تموم شد اکثر بچه های هم سن وسالش اطراف حسینیه بودند و از رسول خبری نبود …
من و مادرش نگران شدیم و با هم دور تا دور مقر الوارثین رو وارسی کردیم تا اینکه منظره ای من رو در جا میخکوب کرد… دیدم نوجوانی به حال سجده داخل یکی از قبرها چفیه روی سر کشیده ومشغول مناجاته…
یدم خودشه…
رسول داخل قبر به حال سجده افتاده و چفیه به سر کشیده …
من و مادرش حالش رو به هم نزدیم فقط من در اون حال یک عکس از رسول گرفتم

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید