کد خبر:12450
پ
۹۱
برادرها!!!!! کار کنید

موعظه ی صبحگاهی حاج عبدالله نوریان

یکی از کارهای سخت جبهه صبحگاه رفتن بود. البته صبحگاه که نه. منظور دویدن بعد از مراسم صبحگاه بود که اگر نگویم همه ولی اکثر بچه ها دوست داشتن از زیرش در برند. بعد از قرآن و دعای صبحگاه فرمانده هان اونهایی که از رزم معاف بودن مرخص میکردند. مثل اینا?? کارگزینی تبلیغات بهدرای مجتمع_رزمندگان […]

یکی از کارهای سخت جبهه صبحگاه رفتن بود.
البته صبحگاه که نه. منظور دویدن بعد از مراسم صبحگاه بود که اگر نگویم همه ولی اکثر بچه ها دوست داشتن از زیرش در برند.
بعد از قرآن و دعای صبحگاه فرمانده هان اونهایی که از رزم معاف بودن مرخص میکردند. مثل اینا??
کارگزینی
تبلیغات
بهدرای
مجتمع_رزمندگان
تدارکات
و پیرمردها
و اونهایی که از عملیات های قبل زخمی داشتن. البته توی پاهاشون.
وگرنه بهانه شون پذیرفته نبود.
و در نهایت اونایی هم که صبح ها میرفتن حموم تر و تمیز شوند هم به صورت خود کار از صبحگاه جیم میزدند.
بچه های #تخریب_لشگر۱۰ صبحگاه رفتن با #شهید_نوریان رو خیلی دوست داشتند و اون هم به این خاطر بود که شهید نوریان زیاد ما رو نمیدواند.
شاید دوی صبحگاهی به پانصد متر هم نمیرسید ایشون دستور میداد بچه ها حلقه بزنند و خودش وسط میرفت و نرمش میداد. نرمش هاش هم با خنده و طنز بود.. و بعضی اوقات یه سری نرمش های من درآوردی میداد و با خنده میگفت این #نرمش_در_سطح_روستا ست.
نرمش که تموم میشد رو به قبله می ایستادیم و یکی میگفت:
#تنها_ره_سعادت و بچه ها جواب میدادند. #ایمان_جهاد_شهادت و همه با هم #سوره_والعصر رو میخوندن و بعد به ستون پنج میشدیم و روی پاهامون مینشستیم و #شهید_حاج_عبدالله_نوریان شروع میکرد به موعظه بچه ها.
توی همه موعظه هاش یه جمله مشترک داشت. میگفت:
#برادرها!!!!! #کار_کنید.. #بازی_گوشی_برای_ما_نیست. #وقت_نداریم. #وقت_خیلی_تنگ_است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید