تا وقتی توی گردان تخریب بودم هرجایی شهید نوریان میرفت من هم همراهش بودم .اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم.
انتهای پادگان دو کوهه مقر داشتیم
من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود.
شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی
ایشون مسوول تدارکات گردان تخریب بود.
یه روز اومد پیش من و سراغ حاج عبدالله رو گرفت.
گفتم جایی رفته و چند روز دیگه برمیگرده.
رفت و برگشت حاج عبدالله سه روز طول کشید.
توی این سه روز شهید کاشانی رو خیلی نگران دیدم
وقتی حاجی برگشت رفتم صداش کردم.
گفتم اگر کاری داری برادر عبدالله اومده
خیلی دوست داشتم بدونم شهید کاشانی با حاجی چیکار داره.
وقتی مقابل حاج عبدالله قرار گرفت بعد از احوالپرسی ، دست برد توی جیبش و یه دونه پسته در آورد و به حاجی نشون داد و بعد دست حاجی رو گرفت برد پشت چادر تدارکات و گفت: برادر عبدالله این یه دونه پسته اینجا افتاده بود ، میخواستم بخورم اما از فرمانده ام اجازه نداشتم واز طرفی هم میخواستم داخل پسته های تدارکات بگذارم نگران بودم که خدای نکرده خراب باشه و بچه ها بخورند و مریض شوند. این چند روز منتظر بودم تا شما بیایی و کسب تکلیف کنم
حاج عبدالله پسته رو از دستش گرفت و مغز کرد . یه سوره حمد به اون خوند و در دهان شهید کاشانی گذاشت و صورتش رو بوسید و گفت : نوش جون
شهید حسین کاشانی در فروردین ماه سال ۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید و ساکن مجنون شد و بعد از سالها پیکر مطهرش به میهن اسلامی رجعت کرد
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
حاج عبدالله پسته رو از دستش گرفت و مغز کرد
شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی
تا وقتی توی گردان تخریب بودم هرجایی شهید نوریان میرفت من هم همراهش بودم .اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم. انتهای پادگان دو کوهه مقر داشتیم من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود. شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی ایشون مسوول تدارکات گردان تخریب بود. یه روز اومد پیش من و […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه