راوی : پدر شهید ، حاج پرویز معصومی قبل از عملیات ام الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود. من و پسرم شهید سلطان معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم […]
مین تی ایکس 50(TX50) واقعاً بد مینی بود؛ خنثی کردنش خیلی مشکل بود. اگر عراقیها آن را تله میکردند دیگر واویلا میشد. حالا همهی اینها به کنار؛ وقتی با آن رنگ سبزش در انبوه علفهای سبز بهاری پنهان میشد دیگر هیچکس از وحشت نمیتوانست نزدیکش شود. روبهرو شدن با آن جگر شیر میخواست. بچهها به […]
با شهید صمدیان ما روزها و شب های فراوانی رو گذاروندیم. و خاطرات خوبی داشتیم شهید حاج عبدالله(فرمانده گردان تخریب لشگر10) تا زنده بود خیلی هوای ما دو تا رو داشت. به شهید سید محمد زینال حسینی هم که معاونش بود گفته بود کاری به کار ما نداشته باشه. اما بعد از شهادت حاج عبدالله […]
??قبل از عملیات والفجر 8 ?? مقر ام النوشه ✍?✍?✍?✍? راوی جعفر طهماسبی زمستان بود و تقریبا اکثر روزها بارونی بود شبها هوا خیلی سرد میشد روی چادر ها رو با پلاستیک پوشونده بودیم و بعضی بچه هاهم خارو خاشاک بیابون رو برای استتار روی چادر ها ریخته بودند تقریبا همه با چکمه توی مقر […]
بعد از عملیات محرم و مسلم ابن عقیل در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود. در همه ردهها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست […]
از ابتدای عملیات لشکر10 سیدالشهدا در تاریخ 19 دیماه 65 تا پایان عملیات کربلای 5، این یگان مجموعاً 21 روز در منطقه عملیاتی حضور داشت . و در این مدت، طی 6 مرحله به اجرای عملیات در نقاط مختلف منطقه عملیاتی پرداخت. در این عملیات لشکر سیدالشهداء(ع) ، 10 گردان از نیروهای پیاده خود را […]
شهید حاج رضا صمدیان ، هم کنجکاو بود و هم نترس. بعضی وقت ها ساعت ها وقت میگذاشت که از چگونگی عملکرد سیستم انفجار یک مین سر در بیاره. بارها دیده بودم که دو تا مواد منفجره رو روی آتیش آب و با هم مخلوط میکرد تا ببینه انفجار مخلوط دو تا مواد با هم […]
31 سال پیش همین روزها داشتیم آماده میشدیم برای عملیات. نمیدونستیم قراره کجا عملیات بشه اما میدونستیم که عملیات آبی خاکیه.. این روزهای روزهایی است که توی #مقر_ام_النوشه در کنار رودخانه کارون روزها رو شب میکردیم 30 نفر از بچه های تخریب در مقر دیگری که زیاد هم دور نبود برای کمک به گروهان غواصی […]
مرحله سوم عملیات کربلای 5 بود و ما ماموریت داشتیم که از نهر جاسم به طرف دژی که به جزیره صالحیه منتهی میشد عملیات کنیم. دشمن فشار زیادی می آورد و گردانهای ما هم جانانه در خط میجنگیدند. شهید کلهر برای تقویت روحیه بچه ها و هدایت عملیات از ما جدا شد. من خیلی نگران […]
شهید حاج رضا رو اولین بار در اوائل پائیزسال 62 در مقر #گردان_تخریب_تیپ_سیدالشهداء علیه السلام در منطقه رودهن تهران دیدم. یه نوجوان کم سن و سال با یک جثه کوچک وضعیف. در دیدار اول تعجب کردم . درسته خودم هم سن وسالی نداشتم اما دیگه اینقدر جمع و جور نشون نمیدادم. از اخوی که اون […]
یک شب مانده به عملیات بیت المقدس 2 بین من و شهید محمد مهدی ضیایی آخرین قرار گذاشته شد، ما از مدت ها قبل با هم صیغه اخوت خوانده بودیم و قرارو مدارهایی نیز با هم داشتیم. یک شب مانده به عملیات، به یه شکلی به دلم الهام شد این آخرین عملیاتی هست که با […]
پل شهید کلهر برروی رودخانه قلعه چولان عملیات بیت المقدس 2 لشگر10سیدالشهداء(ع) مشخصات پل ارتفاع:80متر عرض:70سانتیمتر طول:140 متر هیچ رزمنده ای مطلع نبود که ما از کجا عبورش میدهیم برای عبور رزمنده ها از پل مسوولی گذاشته بودیم و تاکیدشده بود که نگذارید رزمنده ها متوجه شوند پل عبورشان به سمت ساحل دشمن در […]