فردای عملیات بیت المقدس ۴ (منطقه دربندیخان عراق) بود اکثر ارکان گردان حمزه زخمی شده بودند طرفهای ظهر بود ، دیدم برادر حسین گلستانی زیر بغل شهید قاسم یار احمد رو گرفته و بزور داره میاره عقب . سریع خودم را به آنها رسوندم و کمک برادر گلستانی کردم و دو نفره قاسم را آوردیم […]
نامه حاج قاسم سلیمانی برای صاحب منزلی که ایشان در خلال عملیات آزاد سازی البوکمال، از آن منزل به عنوان مقر استفاده کردند. حاج قاسم در این نامه ضمن معرفی خود، بابت استفاده از منزل به عنوان مقر، از صاحب آن عذرخواهی کرده و ضمن نوشتن شمارۀ تلفن منزل شخصی شان در انتهای نامه، برای […]
هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده های ما کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به پابوس آقا میرفتیم. زمستان سال 63 بود که امام هشتم بچه های گردان ما رو طلبید. به خاطر وقفه در جنگ بعد از عملیات خیبر، شدیدا نیاز به یک زیارت داشتیم. نزدیک یک سال بود که عملیاتی نرفته بودیم […]
این تکه کلام #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی بود. سید خیلی دوست داشت بره سوریه و اسمش توی مدافعان حرم ثبت بشه و خیلی هم به این در و اون در زد اما قسمتش نشد. بارها ازش شنیده بودم که میگفت : جعفر.. خدا به اخلاص آدم ها نمره میده و به هیاهوها توجه نمیکنه. خدا هم به اخلاص […]
معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود حد اقل برای رزمنده های تهرون. توی جبهه محرم ها بند نمیشدند محرم سال 63 بود و ما پادگان ابوذر بودیم از تیپ سید الشهداء علیه السلام فقط بچه های تخریب ، اطلاعات عملیات و طرح عملیات توی پادگان بودند بقیه بچه ها در جنوب بودند بچه های تیپ […]
ما از یک جا خیلی آسیب دیده ایم و آن هم کلام مداحان و راویان بی اطلاع است که برخی خاطرات را که بی مبنا تعریف می کنند. مثل اینکه فلان تخریب چی گفت من پوتین هایم را در می آورم و روی مین می روم(!) و… ما آنقدر نیروهای مخلص و آموزش دیده داشتم […]
امروز جمعه 24 شهریور و روز مباهله است ساعت 11.45 دقیقه بود که روی صفحه تلگرام یک پیام ، از یکی از همسنگران تخریبچی ام دیدم پیغام این بود. “””سلام اقا جعفر خوبی برادر؟ من هفته اینده میخوام برم الوارثین موقعیت مقر رو توی گوگل داری؟ البته جاده و حدود اردوگاه رو بلدم ولی موقعیت […]
عملیات کربلای 5 ما مامور شدیم به گردان امام سجاد(ع)لشگر 10 . برادر آقا سید نادر حسینی مسئول دسته بچه های تخریب و فرمانده گردان امام سجاد(ع) برادر عباس رنجی بود . گردان ما پشتیبان #گردان_حضرت_علی_اکبر (ع) بود. بنده به اتفاق برادر سلطانی به دسته ویژه که مسئوول آن #شهید_کشمیری بودند معرفی شدیم فرمانده گردان […]
#یاد_شهید_سید_مهدی_تقوی_بخیر آخرین باری که با هم گریه کردیم یادش بخیر براش روضه حضرت #علی_اصغر_و_عطش خوندم آخرش هم دعا کردم که.. #خدایا_ما_رو_به_شب_قدر_برسون. سید مهدی هم بغل دست من بود و آمین گفت. امشب سید مهدی مهمان جدش #امیر المومنین و مادرش #فاطمه زهراء سلام الله علیهماست. قرارمون با رفقا این بود که مواظب همدیگه باشیم . […]
بعد از سرپل گرفتن #غواص_ها در #جزیره_ام_الرصاص و رسیدن گردان های لشگر ، عملیات به عمق جزیره ام الرصاص توسعه پیدا کرد وماموریت جدیدی به #بچه_های_تخریب_و_مهندسی واگذارشده بود و اون احداث سنگرهای انفرادی تعجیلی درعمق جزیره ام الرصاص بود. چون در مراحل اولیه عملیات امکان بردن الوار و پلیت داخل جزیره و یا احداث سنگر […]