• تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    شهید امیر تابش

    روزهای سخت عملیات عاشورایی خیبر بود

    روزهای سخت عملیات عاشورایی خیبر بود

    اربعین نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از هیات الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند. یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم. و وقت اعزام هامون به جبهه دست […]

    شور شهادت به سرم آمده

    شور شهادت به سرم آمده

    محرم که میاد هرکسی سعی میکنه هرجوری بتونه عشقش رو به اربابش امام حسین علیه السلام نشون بده. محرم قیافه همه عالم رو عوض میکنه….خونه ها کوچه ها ، سرو وضع ولباسها… و حتی اخلاق ها رو هم دستکاری میکنه…مهربونی ها بیشتر میشه… محرم حرارت قلوب اهل ایمان رو متجلی میکنه و آدم ها باز […]

    و اینگونه مداح شهید تخریبچی پر کشید

    و اینگونه مداح شهید تخریبچی پر کشید

    گفت برو سراغ مین بعدی ودو سه تا مین بعدی راهم خنثی کردم که دیدم تابش اومد سراغ همون مینی که چاشنیش گیرکرده بود وروش کارمی کرد.
    مشغول مین بعدی شدم که صدای انفجار شدیدی ازپشت سرم شنیدم وتکه های ریزی ازگوشت بدن تابش کنارم افتاد.

    روزهای شادمانی در جمع بهترین های دفاع مقدس

    روزهای شادمانی در جمع بهترین های دفاع مقدس

    روزهای اول بهار 65 مصادف با #ولادت_مولا_امیر_المومنین_علیه_السلام بود و برای جشن ولادت مولا توی گردان مهمون داشتیم . این بار رزمندگان گردان تازه تاسیس #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها مهمان بچه های تخریب بودند و ما هم برای پذیرایی از مهمونهامون #شله_زرد پخته بودیم… شاید بعضی ها بگند شعله زرد چه ربطی به ولادت مولا داره.. حوب این به […]

    سالی که بدون فرمانده نو شد

    سالی که بدون فرمانده نو شد

    سال ۶۵ در حالی نو شد که فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان دربین مانبود و سفره هفت سین ما در مقرالوارثین بوی شهادت میداد.شب عید مصادف شده بود با شب ولادت #حضرت_جواد_الائمه_علیه_السلام،که در آن شب بیاد ماندنی شهید امیر#مسعود_تابش مداح امام جواد(ع)و بعدش هم سرود خوند و بچه ها کف زدند و بعد هم برادر […]

    روضه خون های گردان

    روضه خون های گردان

    چند تا روضه خون بودیم توی گردان تخریب و با هم مجالس و مراسمات رو اجرا میکردیم و هیچ گاه اتفاق نیفتاد که دنبال رقابت و حسادت نسبت به همدیگه بیفتیم حاج ابراهیم قاسمی و شهید امیر مسعود تابش از من بزرگتر بودند اما ذره پروری میکردن و مجلس رو به اختیار این حقیر میگذاشتند. […]

    به احترام قرآن خبر دار

    به احترام قرآن خبر دار

    خیلی ها صبح بعد از نماز لباس میپوشیدن ، موهاشونو شونه میکردن ، پوتین پوشیده ، جلوی در چادر از سرما این پا و اون پا میکردن تا با بقیه افراد چادر برن مراسم صبحگاه . سید محمد و حاج عبدالله اولین نفرات بودند که برای صبحگاه حاضر بودند . اونا هم تر و تمیز […]

    عبور از میدان مین ، یک روایت واقعی

    عبور از میدان مین ، یک روایت واقعی

    شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با شهید امیر تابش و دونفر از بچه های تخریب برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن سیم خارداهای فرشی دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست […]

    برو بالا