از مقر الوارثین برای ماموریت به سمت شهر فاو حرکت کردیم نردیکی های غروب آفتاب بود که به فاو رسیدیم هنوز مقر ثابتی در شهر فاو نداشتیم اون شب رفتیم مقر بچه های اطلاعات عملیات و مهمان اون ها شدیم شب مبعث بود و قرار بود در مقر اطلاعات مراسمی برگزار شود از اونجائیکه بچه […]
تحویل سال 65 مصادف بود با روز ولادت جواد الائمه علیه السلام و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد. همه ی بچه های تخریب حضور داشتند. هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند. و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده […]
شهید بسطام خانی . در اولین برخورد ، جوری رفتار کرد که انگار ۱۶ سال (از بدو تولد تا زمان آشنایی) همدیگر رو میشناسیم .در زمان شهادتش وقتی از کمر نصف شده بود بهم فهموند که سیدالشهداء علیه السلام رو در هر شرایطی حتی آخرین نفس ، فراموش نکنم . او یک کلاس خصوصی برایم […]
من اون موقع به عنوان نیروی آزاد گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودم و گردان علی اکبر درخط پدافندی بود که بچه های تخریب رفتند برای مین گذاری..ایشون فرمود نزدیک 90 عدد تانک مقابل ما عراق گذاشته بود ومدام روی خاکریز ما آتیش میریختند…اون شبی هم که بچه ها رفتند همین تانک ها فعال […]
شهدای بهاری گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) بهار هرسال ما با یاد و خاطره بیش از 40 شهید عجین است که در فروردین ماه سالهای دفاع مقدس از همسنگران تخریبچی به آسمان پرکشیدند …شهدای عملیات والفجر یک ، شهدای عملیات طلائیه ،شهدای هفت تن آل صفا ،شهدای عملیات کربلای 8 و شهدای عملیات بیت المقدس 4 […]
یک روزی در یک جمعی بودیم الان جایش و افرادی که توی آن جمع بودیم را یادم نمی آید. بحث بر سر #چگونگی_شهادت بود. هر کسی حرفی می زد. #شهید_مجید_رضایی گفت: من اصلا دوست ندارم با یه #ترکش کوچیک و یا یه تیر شهید بشوم. برایم افت دارد. مثل این می ماند که توی خیابان […]
در شب ولادت جانباز کربلا اباالفضل العباس(ع) بچه های تخریب لشگر ده از زیر قرآن رد شدند و پا در میدان مین گذاشتند و در سحر ولادت قمر بنی هاشم(ع) از شهر فاطمیه(س) یعنی شهر فاو به آسمان پرکشیدند. ?شهید رحمان میرزازاده ، ? شهید منصور احدی ، ?شهید توحید ملازمی ، ?شهید صاحب علی […]
روزهای اول بهار 65 مصادف با #ولادت_مولا_امیر_المومنین_علیه_السلام بود و برای جشن ولادت مولا توی گردان مهمون داشتیم . این بار رزمندگان گردان تازه تاسیس #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها مهمان بچه های تخریب بودند و ما هم برای پذیرایی از مهمونهامون #شله_زرد پخته بودیم… شاید بعضی ها بگند شعله زرد چه ربطی به ولادت مولا داره.. حوب این به […]
یک روزی در یک جمعی بودیم الان جایش و افرادی که توی آن جمع بودیم را یادم نمی آید. بحث بر سر چگونگی شهادت بود. هر کسی حرفی می زد. شهید مجید رضایی گفت: من اصلا دوست ندارم با یه ترکش کوچیک و یا یه تیر شهید بشوم. برایم افت دارد. مثل این می ماند […]
این بار هم مجلس از دست در رفت و کف زدن های دو انگشتی تبدیل به کوبیدن دست ها به هم شد. شهید دهقان، شهید الهی، شهید زند، شهید خوش سیر، شهید مرادی سعی میکردند مجلس رو به دست بگیرند و شهید مراتی هم رو سر بقیه سوار میشد تا خودش رو به این جمع برسونه..