تا وقتی توی گردان تخریب بودم هرجایی شهید نوریان میرفت من هم همراهش بودم .اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم. انتهای پادگان دو کوهه مقر داشتیم من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود. شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی ایشون مسوول تدارکات گردان تخریب بود. یه روز اومد پیش من و […]