بعدازانفجارنارنجک وقطع دست راست و سه انگشت دست چپ که قصه نارنجک وچگونگی انفجار ان را بعضی میداند ولی توضیحش بماند برای بعد(به علت بی احتیاطی و ناشی بودن یک نیروی بسیجی در استفاده از نارنجک و به موقع رسیدن هاشم و در آغوش گرفتن نارنجک بشدت مجروح شد که دست راستش از مچ و دست چپش هم فقط دو انگشت پیروزی را داشت) مادرم داشت نماز میخواندهاشم به مادرم گفت : ننه من دارم جونمو، قسطی میدم ..
بخدا این مجروحیت های من هرکدامش یک شهادته ولی من شهید نشدم .
ننه گفت: خوب مادرجان هرچه خدا بخواد همان میشه .
تیردوشکا به سر ..
قناصه به صورت وجداشدن حدود۲۰دندان
اصابت گلوله پدافندبه بدن
انفجار نارنجک چدنی چهل تکه ، بازهم شهادت قسمتش نشد.
هاشم گفت : ننه بعدنمازت دستهایت را بلند کن بسمت اسمان و بگوخدایا من از هاشم راضیم توهم راضی باش .
مادر هم همین جمله راگفت : تا هاشم این جمله را شنید ابتدا کف پای مادررا بوسید و بعدیک پشتک کف منزل زد وگفت: دیگه تمام شد منظورش شهادت بود که همان هم شد ولی تا قبل از رضایت مادر هاشم هنگام عملیات مثل گلوله تانک بدون خوف بسمت دشمن میرفت بدون خوف ….ولی شهادت قسمتش نمیشد ولی بارضایت مادر انگار جواز شهادت را گرفته بود که بااطمینان گفت دیگه تمام شد وچندروزبعددر عملیات خیبر درتاریخ۶۲/۱۲/۶با راکت هواپیما بشهادت رسید (در عملیات خیبر بعد از سخنرانی حاج همت برای گردان مقداد در منطقه جفیر توسط هواپیما های عراقی بمباران شد و با اصابت یک راکت در نزدیکی هاشم و دوستانش مثل شهید ابراهیم حسامی که او هم از دلیران سپاه بود و شهید حسین محمدی و رضا هاشمی به شهادت رسید) واگر همرزمانش نبودند بقایای پیکر باید گمنام دفن میشدچون سر وسینه شهید متلاشی شده بود وازطریق پایی که مجروح شده بود واز ران پوست برداری شده بود شناسایی شد حرفم اینه هاشم کلهر باان همه شجاعت کارش پیش مادر گیر بوداین درس شهید برای همه باشد که اگر خدا حاجتی خواستی وعنایت نشد برو پیش مادرت وازمادربخواه که ابتدا رضایت قلبی خودرا به درگاه احدیت ابراز کند وبرای حاجت روا شدن تو دعاکند که خدا دعای پدرومادر را بر نمیگرداند بحرمت والدین..
وسردارجانباز شهید هاشم کلهر معاون گردان مقداد لشگر۲۷ حضرت رسول (ص)در گلزار شهدای بهشت زهراء(س)قطعه ۲۸ ردیف ۲۱ شماره ۱۶ مهمان خاک شد
ازسمت چپ شهیدجواد صراف-شهید مهدی خندان و شهید هاشم کلهر