کد خبر:14801
پ
alvaresin-02944
هدیه به مادری فداکار و صبور

فقط میگفت: اسماعلیم … مادر…

مادری از بین ما رفت که نمونه ای از شیر زنان صبور این سرزمین بود او جوان بود که سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت و در دامن پر مهر خود ۴ رزمنده پرورادند. او مادر دو شهید شد و دو جانباز روزهای قبل از عید غدیر سال ۶۷ بود که فرصتی شد برای تشییع […]

مادری از بین ما رفت که نمونه ای از شیر زنان صبور این سرزمین بود
او جوان بود که سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت و در دامن پر مهر خود ۴ رزمنده پرورادند.
او مادر دو شهید شد و دو جانباز
روزهای قبل از عید غدیر سال ۶۷ بود که فرصتی شد برای تشییع همسنگر عزیزمان شهید اسماعیل خوش سیر به تهران بیاییم.
پیکر اسماعیل رو با آمبولانس از معراج شهدا به منزلشون در محدوده صفائیه شهرری آوردیم و بعد از طواف در منزل و خداحافظی با مادر به سمت مسجد امام حسن عسگری علیه السلام در میدان صفائیه تشییع کردیم.
تشییع که تمام شد تابوت اسماعیل رو داخل آمبولانس گذاشتیم و من و یکی دوتا از دوستان عقب آمبولانس کنار تابوت نشستیم. قبل از راه افتادن آمبولانس به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها مادر بزرگوار اسماعیل هم به جمع ما اضافه شد.
یه مقدار خودمون رو جمع و جور کردیم.
مادر اسماعیل یه هیبت خاصی داست یکی دو بار از نزدیک در حضور اسماعیل و ابراهیم با ایشون سلام وعلیک کرده بودیم اما این بار فرق میکرد.
ابراهیم که کربلای ۵ شهید شد و اسماعیل هم تابوتش مقابل مادر بود.
سعی کردیم خیلی به هم نریزیم.
جلوی ناله و گریه هامون رو گرفتیم.
وقتی ماها رو کنار تابوت اسماعیل دید که با لباس جبهه هستیم به ما تسلیت گفت و ماشین به سمت گلزار شهدا حرکت کرد.
ما هم که دلتنگ اسماعیل بودیم درب تابوت رو بازکردیم و نایلون رو از صورت رفیقمون کنار زدیم.
من شروع کردم به زمزمه کردن..
و دوستان هم آروم آروم گریه میکردند.
مادر اسماعیل هم گهگاهی دستان لرزانش رو روی صورت آخرین پسرش میکشید و فقط میگفت:
اسماعلیم مادر… و قطرات اشکش روی گونه های بی جان فرزندش میچکید.
اونقدر بی صدا و آرام گریه میکرد که ماها که در عقب آمبولانس بودیم از شدت چکیدن پی در پی اشک روی صورت اسماعیل متوجه حزن این مادر میشدیم
مدت زمان طولانی سپری شد تا ما به محل دفن اسماعیل در قطعه ۲۹ رسیدیم و فقط ذکر خدا بر زبان این مادر بود و گاهی هم میگفت اسماعیلم مادر.
و حکایت مادران غیور و صبور این سرزمین که اسماعیل ها را به قربانگاه فرستادند همین گونه است.
تخریبچی شهید اسماعیل خوش سیر در روز اول فروردین سال ۴۶ که مصادف با شب عید قربان بود به دنیا اومد و نامش رو به این مناسبت اسماعیل گذاشتند و  اسماعیل چند روز بعد از عید قربان سال ۶۷ به قربانگاه پاسگاه زید رفت و اسمانی شد.
سلام بر اسماعیل
روزی که به دنیا آمد و روزی که از دنیا رخت بربست

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید