شهید شیخ محمود ملکی برای من حکایتی را تعریف کرد که خیلی شنیدنی است… شیخ محمود گفت: به عنوان روحانی به جبهه اعزام شدم. اومدم تبلیغات لشگرسیدالشهداء علیه السلام و خودم رو معرفی کردم و اونها هم گفتند شما باید برید گردان حضرت زینب (س). من خیال کردم گردان مخصوص خانوم هاست. اصرار کردم که […]
روستای ام النوشه قبل از عملیات والفجر 8 رزمندگان لشگر 10 سیدالشهداء (ع)
بعداز حدو ۵۰ روز آموزش سخت به گردان تخریب برگشتیم تعدادی ازبچه ها کنار رود کارون مشغول آموزش غواصی بودند حال وهوای گردان تخریب سرشار ازعشق وشهامت شده بود به راحتی توی چهره بچه ها میشد شهادت رو دیدبه قولی نور بالا میزدند همه جا صحبت ازعملیات بود قرار شد تعدادی از بچه های غواص […]
آموزش که تمام شد به سد دز اعزام شدیم . در سد دز تمریناتمون ادامه داشت . یه روز آقاسید محمد با وانت اومد توی مقر دز وما تازه از تمرینات داخل آب بیرون اومده بودیم . بعد از احوالپرسی من رو کناری کشید و گفت: وسایلت رو جمع کن مهیا شو بریم . من […]
آمادگی برای ماموریتی بزرگ دی ماه سال 64 بود که آقا سید محمد (شهیدحاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع)) من و شهید علی پیکاری رو صدا زد . ازمون پرسید آماده اید؟ بدون اینکه بدونیم ماجرا چیه گفتیم صد در صد . گفت باید برید مرخصی . گفتیم برای چی؟ مگه […]
به اعتراف همه فرماندهان و رزمندگان ، نیروهای تخریبچی و اطلاعات عملیات به خاطر ماموریت هاشون در جبهه مقاومترین بودند و این مقاومت و مداومت در کار نیاز به معنویت بالایی داشت.گشتی شناسایی های دوسه نفری و آنهم پشت مواضع دشمن که نیاز بود از موانع پرحجم بگذری و خطر صدرصد رو به جون بخری […]
دو ماهی بود که روزها توی آب بودیم و شبها خواب نداشتیم و مشغول تمرین و مانور بودیم و هر وقت بی تاب می شدیم سخنان دلنشین فرمانده مون حاج عبدالله نوریان به ماها آرامش میداد حق هم داشتیم نوجوان بودیم و هنوز تلخی روزگار رو نچشیده بودیم. برای حاج عبدالله هم سخت بود که […]
زمستان بود و تقریبا اکثر روزها بارونی بود شبها هوا خیلی سرد میشد روی چادر ها رو با پلاستیک پوشونده بودیم وبعضی بچه هاهم خارو خاشاک بیابون رو برای استتار روی چادر ها ریخته بودند تقریبا همه با چکمه توی مقر راه میرفتند. یه حموم صحرایی توی مقر ام النوشه داشتیم که پنج تا دونه […]
از ابتدای عملیات لشکر10 سیدالشهدا در تاریخ 19 دیماه 65 تا پایان عملیات کربلای 5، این یگان مجموعاً 21 روز در منطقه عملیاتی حضور داشت . و در این مدت، طی 6 مرحله به اجرای عملیات در نقاط مختلف منطقه عملیاتی پرداخت. در این عملیات لشکر سیدالشهداء(ع) ، 10 گردان از نیروهای پیاده خود را […]
روز دوم عملیات بیت المقدس 2 به اتفاق برادر اسدالله سلیمانی جهت علامت گذاری مسیر غار و پل معلق با شب نماهای مخصوص ، حرکت کردیم تا گردانهای پیاده بتوانند در شب براحتی از روی این پل عبور نموده و به غار برسند حدود یکی دو ساعت مانده به مغرب به محل رسیدیم و پس […]
گفتم که پیکر شهید کلهر را به قرارگاه کوثر (اردوگاه ل10 در جاده سوسنگرد) بیاورند تا من هم به آنجا بیایم و برای آخرین بار ایشان را زیارت کنم. بعد از شهادت شهید کلهر در بیمارستان، پیکر ایشان یکشب در سردخانهی بیمارستان ماند و ما بعد از تماس با قرارگاه و اجازه گرفتن، برای ملاقات […]
دلنوشته ی شهید حسن جدی اکنون آخرین فرصت های دنیاست، آخرین لحظات است. شاید که آخرین روز عمرمانیز باشد. وامشب باهمه شبهای دیگرفرق دارد. امشب آسمانها خون خواهندگریه کرد. ستارگان باهمه فروغ و روشنایی شان مرواریدهای خونین راخواهندبرچید. امشب شب حمله شب ازخودگذشتن ،شب هدیه دادن. خداوندا هدیه اینجانب رابپذیر. امشب شب معراج، شب پرواز، […]