غواصان تخریب زودتر راهی شدند تا قبل از رسیدن نیروهای عمل کننده موانع را از سر راه بردارند و سپس گروهان نصر که لباس غواصی به تن داشتند از کنار خاکریز سمت راست به ستون شده و حرکت نمایند. بچه ها وقتی به نزدیکی موانع رسیدند که غواصان تخریب در داخل آب مشغول باز کردن […]
نماز اول که تمام شد شهیدسیدمحمدزینال الحسینی شروع کرد به صحبت کردن. برادرها امشب شب عملیاته شب سرنوشته. خیلی ها منتظر امشب بودند.خیلی ها چشمشون به شما و کار شماست. خانواده شهدا.امام عزیز ،مردم شهید پرور.همه منتظر شنیدن خبر خوش ازجبهه ها هستند سید می گفت و اشکها نم نم می ریخت . تا که […]
عملیات های زیادی رو تجربه کرده بود مهدی برای شناسایی مواضع و موانع دشمن در عملیات کربلای 5 انتخاب شده بود و با بچه های اطلاعات عملیات برای شناسایی مواضع و موانع دشمن مامور شدند و در این فاصله اندک تا عملیات کربلای5 چندین بار موانع دشمن را در دژ شلمچه لمس کرده بود شب […]
ساعت حدود 8 شب بود که شهید سیدمحمد فرمانده تخریب ل10 گفت: بچه ها بیرون سنگر برای رفتن به خط شوند. بچه ها از سنگر که بیرون اومدند سربه سر هم می گذاشتن. شهید سیدمحمد یه داد زد . برادرها دیرشده .سریع سوار ماشینها بشید. بعضی بچه ها سردشون شده بود. دنبال اورکت می گشتند. […]
شب 19دیماه 65 بود که همه تدبیرها ، تقدیرها را رقم زد. حمله به دژ شلمچه کار عقل نبود بلکه کار عشق بود.رزمنده های دل شکسته از کربلای 4 آماده برای آفریدن کربلای دیگر شده بودند. دلها نا آرام بود.از فرمانده مان شهید حاج سید محمد زینال حسینی شنیدم که امام دستور حمله به دشمن […]
روز 18 دیماه سال 1365 بود.قبل از ظهر یک دسته از غواصهای تخریب که مسوولشون حاج ناصر اسماعیل یزدی بود و مامور به گردان رزمی بودند سوارتویوتا شدند و رفتند به طرف خط شلمچه. منهم همراه اونها رفتم .وقتی رسیدیم ظهرشده بود نماز راداخل کانال خط اول خودمون به صورت فرادا خوندیم . چون یکمقدار […]
آخرین خداحافظی خیلی اصرار داشت که پدرجان مرا حلال کنید ومن برای اینکه او را ازسرخودم وا کنم گفتم باشه حلال. او سر مرا بوسید وگفت پدر من اینجوری نه. جوری بگو که این آقا راضی بشه. با تعجب دوروبرم را نگاه کردم وگفتم بابا مگه غیر ازمنو توهم کسی اینجا هست. اون آقا کیه […]
قبل از عملیات کربلای 4 در حسینیه الوارثین شب جمعه ای دعای کمیل میخواندیم که وسط های دعا شهید حسن خدمتی شروع به خواندن دعا کرد چنان با سوز و گداز و اشک و گریه دعا را میخواند که هیچ وقت ندیدم کسی آن طور دعای کمیل بخواند، صبح عملیات کربلای 5 بدلیل عدم باز […]
هید محمدمرادی درمدت کوتاهی توان خودش رونشون داد ودرزمره نیروهای عملیاتی گردان قرارگرفت. شناخت ما روی این شهیداین گونه بود که محمد بدرد گره گشایی عملیات میخوره.ایشان درگردان با #شهید_پیام _پوررازقی مانوس شده بود و در خیلی از رفتارهاش از این شهید الگو گرفته بود.وشهادت این عزیز هم حکایتی شنیدنی دارد.تعدادی ازشهدای ما هستند که […]
اون روزها من موتور سیکلت داشتم وبا موتور به روضه ها وجلسات قرآن میرفتم ومحمد را که خردسال بود جلوی موتور می نشاندم ودرمسیر سوره های کوچک قرآن را میخواندم واو حفظ میکرد تا اینکه 14 سالش بود با وساطتت دوتا از دوستانش که اونها هم شهید شدند پا به جبهه گذاشت وبرای بار دوم […]
از کربلای 4 که برگشتیم، بچههای گردان هجوم آوردن برای گرفتن تسویه حساب و مرخصی. بچه ها سه ماه بود که مرخصی نرفته بودند و انواع واقسام آموزشها رسشون رو کشیده بود و جریانات عملیات کربلای 4 روحیه شون رو درب و داغون کرده بود دیگر طاقت ماندن نداشتند هرچه برای اونها توضیح میدادیم که […]
اونقدر حماسه های یکنفره در صفحه افتخارات لشگر10 داره که نگو ونپرس…اما این حماسه حاج غلام با اصرار و سماجت رفیقش شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 لو رفت….. در جلسه طرح مانور عملیات کربلای5، که در آن جلسه فقط فرمانده گردانها حضور داشتند در مورد کیفت مواضع و موانع دشمن در دژ […]