بعضی از شهدا راه بلد سایرین بودند. جبهه شده بود سکوی پرواز برای اونایی که اهل سیر و سلوک بودند. جنگ با دشمن بیرونی بهانه ای بود برای کارزار با دشمن درونی.
بچه هایی بودند که وقتی پا تو جبهه میگذاشتند آنقدر زود بال و پر در میآوردند که اگر مواظبت از اونها نمیکردی زود میپریدند. مجالست و موانست با این عرشی های خاک نشین آدم رو به عرش میبرد. از جمله این راه بلدها دانشجوی شهید حمیدرضا دادو بود. فامیلیش دادو بود اما اهل داد و بیداد نبود.
وقت نماز ظهر و عصر توی مقر” قلاجه ” داشتم مقابل منبع آب وضو میگرفتم که دیدم یکی دیگه هم آستین رو بالا زده و منتظره وضو بگیره. تعجب کردم! تا حالا ندیده بودمش. وضوم که تمام شد قدری صبر کردم تا اون هم وضو گرفت و با هم راه افتادیم سمت حسینیه. قدمها رو خیلی آروم برمیداشتیم تا بیشتر با هم آشنا بشیم.
نمیتونم توصیف کنم در برخورد اول با حمید چه حالی داشتم، احساس میکردم سالها باهاش رفیق بودم. حرف که میزد سرش پایین بود. ازش پرسیدم تازه اومدی جبهه؟
گفت: تازه که نه؛ گردان حضرت زینب(س) بودم.
پرسیدم چی شد هوس اومدن به گردان تخریب کردی؟ درحالیکه سرش رو بالا میآورد که عینکش رو جابجا کنه. جواب داد: خودم نیومدم، یکی منو آورد.
بهار ۶۶ گردان تخریب در پادگان امام علی(ع) درسنندج اردو زد و مقدمات عملیات در ماووت فراهم شد. اوایل تیرماه ۶۶ ماموریت عملیات در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت به لشگر ۱۰ واگذار شد و خبر ماموریت جدید همه بچه های تخریب رو به وجد آورد. حمید هم با اصرار زیاد خودش رو جا کرد و شب عملیات نصر۴ به عنوان تخریبچی به گردان حضرت علی اصغر (ع)مامورشد.
شب عملیات نصر۴ با بچه های مامور به گردانها سوار وانت شدیم. مسیر ما از موقعیت گردو (نام یکی از مقر های لشگر۱۰ درماووت) تا خط اول تقریبا طولانی بود و در مسیر که میرفتیم، حرفهای حمید نشون میداد بدجوری هوایی شده.
ورد زبونش شده بود که : دنیا معبر عبوره… نه قرارگاه موندن… گاهی هم از من سووال میکرد: برادر جعفر، طناب معبر کم نیاد؟ حمید وظیفه کشیدن طناب معبر در میدون مین رو داشت. و این اولین ماموریت معبر زدن حمید بود.
ساعت حدود ۱۲ شب بود که به مسوولین گردانها معرفی شدیم. شب از نیمه گذشته بود که با ستون گردانها به سمت راه کارهای تپه دوقلو حرکت کردیم. نزدیک خط دشمن ستون نیروها نشستن و به اتفاق شهید رسول فیروزبخت نزدیک میدان مین شدیم. صدای تلق و تولوق میآمد و دشمن داشت موانع مقابل سنگرهاش رو تقویت میکرد. قرار شد منتظر بمونیم که نیروهای دشمن میدون مین رو ترک کنند. ساعاتی ازنیمه شب گذشته بود که بچه ها وارد راه کارها شدند و معابر باز شد و دستور آغاز عملیات صادر شد. ما نیروها رو از میدون مین عبور دادیم. در گیری سختی بود. دشمن بر منطقه مسلط بود و آتش سنگینی روی معبر اجرا میکرد. مجبور شدیم با شهید فیروزبخت پشت تخته سنگی پناه بگیریم. هوا داشت روشن میشد و صحنه درگیری کاملا مشخص بود. گردان حضرت علی اکبر(ع) و حضرت قاسم(ع) هم وارد میدون شدند و زیر آتش فوق العاده سنگین از معبر گذشتند.
یکی دو ساعت از روز گذشته بود که مواضع اولیه تثبیت شد و قرار شد بچه های تخریب برای ماموریت بعدی به عقب برگردند. همه اومدن غیر از حمید. یکی ازبچه ها که صورتش غرق خون بود گفت: خمپاره خورد بین من و حمید و دیگه نفهمیدم چی شد. بچه های تخریب رو جمع کردیم و به سمت عقب میومدیم. اکثر بچه ها مجروح بودند، از آخرین خاکریز که رد شدیم سنگر بچه های تخریب پیدا بود و از اون دور معلوم بود که یکی مقابل سنگر ایستاده. نزدیکتر که شدیم دیدم شهید سید محمد زینال الحسینیه (معاون تیپ کربلا و فرمانده تخریب لشکر۱۰).
بعد از اینکه گزارش کار رو دادم، سید حال اولین نفری رو که پرسید حمید بود. گفت: برادر دادو چی شد؟ گفتم: آقا سید، حمید پرید.
تا اینو گفتم دیدم سید عقب عقب رفت و به گونی های سنگر تکیه داد. میشد غم رو ازچهره اش خوند. با حسرت و خیلی غلیظ گفت: خوش به حالش..
و اینگونه حمید مهربون و دوست داشتنی مزد رحماتش رو گرفت و در سالروز تولد ۲۰ سالگیش در تاریخ ۱۲/۴/۶۶ برگه شهادتش امضا شد. حمید دو ماه قبل از شهادت در رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه کرمان پذیرفته شد و قرار بود مهرماه سرکلاس حاضر بشه اما اون یک شبه تمام کلاسها رو گذروند و نمره قبولی گرفت.
پیکر مطهر شهید حمید رضا دادو با همان لباس رزم در گلزار شهدای بهشت زهراء(س)-قطعه ۲۹-ردیف۱۵۹-شماره۱۴مهمان خاک شد
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
- الوارثین
- تاریخچه گردان
- ماموریت ها
- سال ۶۱
- سال ۶۲
- عملیات والفجر یک
- والفجر ۲
- والفجر چهار
- عملیات خیبر
- شهید علیرضا آقاصادقی
- شهید مسعود سلیمانی
- شهید حسین کاشانی
- شهید مصطفی حیاتی
- شهید اکبر عباسی
- شهید خرداد علیپور
- شهید مجید فراهانی
- شهید عباس حسنی
- شهید ابراهیم جداری
- شهید سید جمال شرق آزادی
- شهید تقی رمضانیان
- شهید جلال نامدار محمدی
- شهید محمد رستگار
- شهید مجید کاظمی زاده
- شهید مهدی رسولی
- شهید محمود بهرامی
- شهید علیرضا کلم فروش
- شهید حسین حاج میری
- شهید حسین رشمه ای
- شهید محمدرضا خدیور
- شهید یونسور لطفی
- سال ۶۳
- سال ۶۴
- سال ۶۵
- سال ۶۶
- سال ۶۷
- شهداء
- راویان
- موقعیت ها
- موقعیت چنانه
- موقعیت دهکده حضرت رسول
- موقعیت کوهدشت
- موقعیت حاج عمران
- موقعیت جفیر
- پاسگاه خاتمی
- موقعیت شهید موحد
- موقعیت دوکوهه
- موقعیت سد دز
- موقعیت پادگان ابوذر
- موقعیت چم امام حسن
- موقعیت مریوان (لری)
- موقعیت سرابگرم
- موقعیت جزیره امام حسن
- موقعیت الصابرین
- موقعیت زاغه
- موقعیت شهید کهن
- موقعیت لاستیک
- موقعیت شهید ضیایی
- موقعیت صف
- موقعیت شهید پوررازقی
- موقعیت کوثر
- موقعیت پل هفتی هشتی
- موقعیت زاغه خرمشهر
- موقعیت اروندکنار
- موقعیت ساختمان فاو
- موقعیت جاده خندق
- اسناد و نقشه ها
- هم سنگران
پیشنهاد الوارثین
- شب نوزدهم ماه رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول
- معبری که با از پا افتادن ابوالفضل گردان تخریب باز شد
- شهید محمد خاکفیروز آدم دقیق و نکته سنجی بود
- شهید حسن خدمتی
- شهید صبر علی کلانتر
- برادرها تا اذان صبح خوابیدن برای ما نیست
- عمو یشلاق بچه های تخریب
- باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه
- نگاهی از سر اخلاص یا بقول شهید نوریان بی شیله پیله
- هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات
تخریبچی نوجوانی که در سالگرد تولدش به شهادت رسید
بعضی از شهدا راه بلد سایرین بودند. جبهه شده بود سکوی پرواز برای اونایی که اهل سیر و سلوک بودند. جنگ با دشمن بیرونی بهانه ای بود برای کارزار با دشمن درونی. بچه هایی بودند که وقتی پا تو جبهه میگذاشتند آنقدر زود بال و پر در میآوردند که اگر مواظبت از اونها نمیکردی زود […]
مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه