توی جبهه صبحگاه ها برای خودش عالمی داشت
خدایی هم بعد از نماز صبح خوابیدن لذت بخش بود اون هم برای یه مشت نوجوون وجوان .
اونهایی که صبحگاه نمیومدند چند دسته بودند.
?یک عده برای اینکه معاف از رزم بودند نمیومدند مثل تدارکات و تبلیغات و.
? یک عده هم از زیر صبحگاه درمیرفتند وبهانه میاوردند. آی کف پام درمیکنه…. آی دلم پیچ میزنه….سرگیجه دارم….. جای ترکش هام تیر میکشه….
?وبعضی ها هم به بهانه ای میرفتند حموم وبعد از صبحگاه حوله به سر توی مقر جولان میدادند….
☘☘ما تنبل ها دوست داشتیم که شهیدحاج عبدالله نوریان ماموریت نباشه و توی مقر حضور داشته باشه و صبحگاه رو خودش اجرا کنه.چون حاجی زیاد بچه ها رو نمی دواند …. شاید پانصدمتر هم نمیدویدیم و حلقه میزدیم و خود حاجی هم وسط حلقه نرمش میداد..خودش با خنده میگفت:ورزش در سطح روستا….برای شاد شدن بچه ها حتی نرمش انگشت های دست وپلک چشم هم میداد… و بعد از نرمش رو به قبله سوره والعصر رو میخوندیم و حاجی تذکرهای اخلاقی میداد که توی جانمون نفوذ میکرد…
اما امان از روزهایی که آقاسید محمد زینال حسینی گردان رو صبحگاه میبرد اقل مسیر دویدن چهار پنج کیلومتر بود که نفس همه میبرید و بعدش هم نرمش های سنگین همه رو از پا در میاورد. سید توی صبحگاه خیلی جدی بود چشمت روز بد نبینه برای وقتی که سید اسلجه قنداق تاشو هم دست میگرفت اگر یک مقدار شل میرفتی یه تیر جنگی کنار پات خالی میکرد. هرچی بود خدایی همه اش شیرین بود.
بعد از نرمش هم خودش با صدای بلند میگفت: تنها ره سعادت و بچه ها جواب میدادند:ایمان جهاد شهادت و همگی روبه قبله می ایستادند وسوره والعصر رو با هم میخوندند. تا اینجا فضای خشک صبحگاه بود و در مسیر برگشت به مقرسرودهای حماسی که میخوندیم خستگی ها رو از تن بیرون میکرد. یکی از اون سرودها این سرود بود که یکی تک خونی میکرد و بچه ها جواب میدادند ” امام شویم فدات” سرودش این بود..ناصرا ینصرنی لبیک یا ثارالله. میرویم به راه پاک رهبر روح الله.. امام شویم فدات.امام شویم فدات