سرآشپزی که رد مهربانی دستانش با نعمت های خداوندی درآمیخته می شد و تزریق جسم و جان بچه های رزمنده میشد.
چه کار قشنگی کردید در گرامیداشت از آنهائی که مهر نمازشان قطرات عرق هایی بود که در سختی مطبخ گاه برای رزمنده ها نان و برنج بر هیزم آتش گاه می گذاشتند و ساعتها ایستاده خورد و خوراک آنها را فراهم می اوردند.
قنوت دستانشان در جابجایی نعمت های خدا بود که درون دیگ های خروشان با ۱۰۰ درجه گرمای آشپزخانه وجودشان را خمیده میکرد اما بدون کمترین چشم داشت و انتظاری برای عالیترین کیفیت غذا از عشق درونشان مایه می گذاشتند….
غذایشان نوش جانمان می شد یک کاسه روحی و دو لیوان برنج از اون لیوان پلاستیکی های قرمز رنگ سهم مان بود میل میکردیم و نمی فهمیدیم ان اندک غذا چگونه سیرمان میکند ….. نگو آنکه برکت دستان آنها بود که بر عمق استخوان و گوشت و پوستمان می نشست و جانمان را جلا میداد …..
چقدر خوشمزه بودند …..
دستشان درد نکند ……
یه خدا قوت از همینجا بهمشون به رسم عرض ارادت تقدیم می کنیم خدا را چه دیدی شاید در بهشت، مائده های بهشتی و طبق های غذا با نظارت همین فرشتگان زمینی برعرشیان و شهدا سفره آرائی شود…..
خوش به حالشان و شاید جای همچون منی در میانشان خالی…….
نمک گیرسفره تان مهدی خاکپاش