کد خبر:12031
پ
۹۵-۱-۱-۳۰۰×۱۸۰

سنگر ساز بی سنگر

روز ۳۰ بهمن ۶۴ که شهید #حاج_حسین_اسکندرلو_فرمانده_گردان_حضرت_علی _صغر (ع) با گردانش به خط رسید. در قدم اول شهید #نوریان را در خط دید و آن عزیز به او گفت: “حاج حسین نگران نباش ما با همه توان #مهندسی و #تخریب از تو پشتیبانی می‌کنیم”. این حرف او قوت قلب حسین اسکندر لو بود و حاج […]

روز ۳۰ بهمن ۶۴ که شهید #حاج_حسین_اسکندرلو_فرمانده_گردان_حضرت_علی _صغر (ع) با گردانش به خط رسید. در قدم اول شهید #نوریان را در خط دید و آن عزیز به او گفت: “حاج حسین نگران نباش ما با همه توان #مهندسی و #تخریب از تو پشتیبانی می‌کنیم”.

این حرف او قوت قلب حسین اسکندر لو بود و حاج عبدالله مرد عمل بود و کاری کرد که صدای حسین اسکندرلو که تا دقایقی قبل در اوج #پاتک_دشمن به استغاثه بلند شده بود تبدیل به تکبیرشد و صدای او پشت بیسیم شنیده می‌شد که فریاد می‌زد:”احسنت بارک الله به بچه های تخریب تانک های دشمن جلو میان و میرن روی مین”

اون شب گردان حضرت علی اصغر (ع) در #سه_راهی_کارخانه_نمک عاشورایی جنگید و جایش را صبح اول اسفند ۶۴ به گردان #حضرت_قمربنی_هاشم (ع)داد اما حاج عبدالله هنوز در خط اول حضور داشت و فریاد می‌زد #جانپناه درست کنید و به رزمندگان در خط اصرار می‌کرد برای خود سنگر بسازید و زیر تراولزها رو می‌گرفت و کمک می کرد و پلیت ها رو جابجا می‌کرد . می‌دوید سمت لودرها و بلدوزرها که مشغول تقویت خاکریز بودند و مدام تلاش داشت قبل از شروع پاتک دشمن رزمنده‌ها جانپناهی داشته باشند. هوا داشت روشن می‌شد و صدای #غرش_تانک‌ها_با صدای زمخت #شنی_های_بلدوزرها آمیخته شده بود. او تمام توجهش به حفاظت از جان سربازان امام زمان(ع)بود. او می‌گفت این نازنین ها زیر دست ما فرمانده ها امانت هستند و باید از جانشان مواظبت کرد. همه متعجب بودند که او در طول خط می‌دود و به رزمنده‌ها التماس می‌کندکه برادرها برای خود سنگری دست و پا کنید تا جایی که فرمانده گردان قمربنی هاشم(ع) لشگر ده سیدالشهداء(ع) به او اعتراض میکنه که حاجی “ما مجبوریم، گردانمون تو خط درگیره بمونیم بالا سرشون تو که مجبور نیستی برو مثل دیگران تو قرارگاه بنشین و از پشت بیسیم نیروهات رو هدایت کن” اما حاج عبدالله با مهربونی به او میگه برادر ما کنار شما و با شما هستیم.

فشار روی گردان قمربنی هاشم خیلی زیاد شده بود به طوریکه دشمن در نصف روز #سه_بار _پاتک کرد و شهید حاج عبدالله خودش هدایت شکافتن جاده توسط #بچه_های_تخریب را به عهده داشت. همه فرماندهان دسته و گروهانهایی که در خط، مستقیما با دشمن درگیر بودند و فرماندهان لشگر که در قرارگاه با بیسیم عملیات را هدایت می‌کردند خاطر جمع بودند که تا حاج عبدالله در خط هست اتفاقی نمی افتد و اگر گره ای هم باشد با دست او باز میشه. اما خبری همه را شوکه کرد و این خبر، زبان به زبان پخش شد که حاج #عبدالله_مجروح شد. رزمنده هایی که اطرافش بودند او را داخل سنگر بردند. در آن لحظه از بچه های تخریب خبری نبود چون همه بچه های تخریب و حتی بی سیم چیش رو هم دنبال کار فرستاده بود. حاج عبدالله توسط #ترکش_خمپاره ای_که_به_سرش_اصابت کرد در روز #دوم_اسفند_ماه ۶۴ درست ۵ ماه بعداز میقات حج به اغماء رفت و با همه تلاشی که در واحدهای #امدادی پشت جبهه انجام شد. سرانجام #عبدالله_محمود شد. کسی که حاضر نبود کسی او را محمود صدا کند و نام عبدالله را برخود برگزید که تا بندگی کند. در تاریخ ۴/۱۲/۶۴ در سن ۲۴ سالگی در حالی که مسئولیت #مهندسی_و #تخریب لشگر سیدالشهداء (ع) را به عهده داشت به شهادت رسید و به ندای ملکوتی آسمانیان که او را بر سر خوان شهادت دعوت می‌کردند، لبیک گفت.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید