شفاعت شفاعت…هرکی میخواد جانمونه….
بعضی ها دوتا اسم دارند….یکی اسمشون توی شناسنامه ودیگری اسمی که با اون مشهورهستند…مثل فرمانده ما شهید نوریان ، که اسم شناسنامه اش محمود بود اما ما توی جبهه برادر عبدالله صداش میزدیم…..یا مثل شهید فیروزبخت…که اسمش توی شناسنامه اش پرویز بود اما بچه های گردان او را حاج رسول صدا میکردند….واین روزها هم اسم شهید مدافع حرم ، خلیلی سر زبونهاست که اون هم توی شناسنامه اسمش محمدحسن است اما ما به رسول میشناسیمش……
یکی از بچه ها نازنین گردان ما شهید حاج رسول فیروزبخت بود که حضورش توی گردان تخریب همراه با شادابی و روحیه بود…. رسول شوخی و جدیش معلوم نبود..توی هرجمعی که وارد میشد بساط شادی وخنده رو برپا میکرد…البته با همه ملزومات شرعیش…. بعضی عکس های جبهه یه دنیا حرف دارند مثل عکس بالا….. این عکس قبل از عملیات نصر۴ در تیرماه ۶۶ در منطقه سردشت و دراردوگاه ساجدین گرفته شده… از سمت راست شهید حاج رسول فیروزبخت، بلندگوبه دست-جعفر و شهید غلامرضا زعفری-سیدحمید ومجتبی قاسمی توی عکس حضور دارن… فکر میکنید شهیدرسول فیروزبخت داره پشت بلند گو دستی چی میگه…. و من هم دارم براش بازار گرمی میکنم…. رسول داره میگه ….. شفاعت….شفاعت…شفاعت…. هرکی شفاعت میخواد جانمونه…. شهید غلامرضا زعفری هم اومد کمک و پیاز داغش رو زیاد کرد…البته غلام زبونش میگرفت و میگفت: ش ش ش…..ف ف ف ف… اعت… ارزونش کردیم همه ببرند….
شهید رسول فیروزبخت ۸ آبانماه ۶۶ با انفجار مین از جبهه سردشت پرکشید…و شهید غلامرضا زعفری هم اواخر اسفند ۶۶ ازجبهه جنوب آسمانی شد…. اونها به ما قول شفاعت دادند…انشاءالله یادشون نره….