بعد از عملیات کربلای ۸ در بهار سال ۶۶ اومد گردان تخریب.
قبلا گردان رزمی بود.
زود خودش رو پیدا کرد و از نیروهای عملیاتی بود
فرمانده ما شهید سید محمد نگاه ویژه ای بهش داشت.
تیر اندازیش حرف نداشت. حتی گلوله آرپی جی رو خیلی دقیق به هدف میزد.
توی رزم های شبانه کمک بچه ها میکرد.
یک شب در رزم شبانه از بالای حسینیه الوارثین اونقدر دقیق گلوله آرپی جی رو بین دو تا چادر بچه ها زد که من با همه ی وجودم بهش گفتم . دمت گرم
توی کارهای سخت همیشه پیش قدم بود.
شهید زعفری وقتی میخواست صداش کنه نمیتونست اسم فامیلش رو صدا کنه… یه خورده فکر میکرد و صداش میکرد.. برادر بیلولی
اون هم قهقه میخندید.
بعد از شهادت شهید داوود ابراهیمی که خیلی با هم صمیمی بودند خیلی به هم ریخت.
هوای رفتن به سرش زده بود.
تا آخر سال ۶۶ توی تخریب موند.
میگفت مثل اینکه ما اینجا شهید نمیشبم
سال ۶۷ رفت گردان حضرت علی اکبر علیه السلام
و شهیددقایق آخر جنگ شد
و سوم مرداد ۶۷ در نبردی عاشورایی با لب تشنه به لقاءحق شتافت
شهید محمد حسین بابالو
شهادت ۳ مرداد ۱۳۶۷
عملیات دفاع سراسری
جاده اهواز – خرمشهر