حاج قاسم بیگدلی ۵۹ ساله بود که به گردان تخریب لشگر۱۰سیدالشهداء(ع) قدم گذاشت. در مواجه اول این کلام رو از ایشون شنیدیم که گفت اومدم تا اسلجه کاظم جانم زمین نیفته.
شهید کاظم بیگدلی فرزند حاج قاسم اوایل اردیبهشت ۶۶ در عملیات نصر۱ به شهادت رسیده بود. اما ایشون هم خودش رو به گردان رسوند که جای کاظم خالی نباشه. طبیعی بود که رزمنده های این سن رو میفرستادن تدارکات و حاج قاسم هم نه نگفت و با کمال تواضع پذیرفت.
یاد شهید حاج ابوالقاسم بیگدلی بخیر.نفر اول از سمت چپ-تابستان سال۶۶-پادگان امام علی(ع) سنندج
کنارش شهید ابوطالب مبینی و آقاجعفر و حاج حسن طهماسبی
حاج قاسم پابه پای بقیه تخریبچی ها در رزم ها و آموزش ها و حتی مقید بود که حتما در صبحگاهها شرکت کنه و نشون بده که برای عملیات اومده. اما مسوولین گردان توی چند تا ماموریت عملیات و مین گذاری که بقیه رفتند حاجی رو نفرستادند و او هم چند وقت بعد تسویه کرد و از گردان رفت.
حاج قاسم رو دیگه ندیدم تا قبل از عملیات بیت المقدس ۴٫
داشتم میرفتم برای دیدگاه لشگر۱۰ که بالای ارتفاع تیمورژنان بود.سربالایی سختی بود و به هن و هن افتاده بودم که دیدم یکی صدام کرد..جعفر عزیزم. سرم رو بالا آوردم و دیدم حاج قاسمه..همدیگه رو بغل کردیم و بوسیدیم وحسابی خستگی ام در رفت. به حاجی گفتم شما اینورا..
گفت من هم اومدم…گفتم این دفعه هم تدارکات…
گفت نه..
من کمک دوشکاچی ام..
با تعجب گفتم: کمک دوشکاچی؟؟
گفت مگه چمه!!!
ده تا مثل شما جوونها رو حریفم.
لجظات شیرینی بود که با حاج قاسم گذشت.. روی همدیگه رو بوسیدیم وجدا شدیم و این آخرین دیدار بود و یکی دو روز بعد حاج ابوالقاسم بیگدلی پدر شهید کاظم بیگدلی به در روزهای اول فروردین ۶۷ در منطقه عملیاتی شاخ شمیران در حلبچه در سن ۶۰ سالگی به شهادت رسید.
روحش شاد