کد خبر:14484
پ
alvaresin-0263

پیر مرد خودتی ، پیر مرد باباته

حضور بزرگترها و محاسن سفیدها میون نوجوان های و جوان های تخریبچی نعمتی بود درسته سن وسالی ازشون گذشته بود اما دل جوونی داشتند و سعی میکردند جوونها رو مثل یک پدر دلسوز راهنمایی کنند و بودن در کنار این رزمنده های جا افتاده خلا عاطفی دوری از خانواده رو برای ما جوون ترها پر […]

حضور بزرگترها و محاسن سفیدها میون نوجوان های و جوان های تخریبچی نعمتی بود
درسته سن وسالی ازشون گذشته بود
اما دل جوونی داشتند و سعی میکردند جوونها رو مثل یک پدر دلسوز راهنمایی کنند و بودن در کنار این رزمنده های جا افتاده خلا عاطفی دوری از خانواده رو برای ما جوون ترها پر میکرد
یکی از اون نازنین ها که مدال ابوالشهید بودن رو بر سینه داشت حاج آقا شیرزازیان بود
ایشون راننده اتوبوس شرکت واحد توی تهرون بود که عزم دفاع کرده و به جمع بچه های تخریبچی لشگر ۱۰ راه یافته بود.
حاجی شیرازیان توی گردان ما راننده تدارکات بود ووظیفه رساندن آذوقه و تدارکات رو داشت اما وظایف نانوشته فراوانی رو برای خودش نوشته بود.
حاجی سنگ صبور ما جوون ها بود و برای اینکه شادابی و شادی رو به جمع بچه ها بیاره… هرکی بهش میگفت پیرمرد با عصباتنیت بهش میگفت:  پیرمرد خودتی و بعد میگفت بابات پیرمرده و این بگو با بچه ها به نیت شاد کردن دل اون ها بود.
یادش بخیر
تقریبا هر هفته این عزیز رو شب های جمعه کنار مزار فرمانده مون شهید زینال حسینی میدیدم.. به سختی خم شده بود و انگشت اشاره رو به سنگ مزار چسبونده بود و داشت فاتحه میخوند.
صداش میزدم… سلام پیرمرد و اون قد خمیده رو با زحمت راست میکرد و میگفت: پیرمرد خودتی.. پیرمرد باباته
اما… چند هفته ای است که سر قرار نمیاد
شنیدم به علت کسالت و محدودیت در حرکت خانه نشین شده و بر ماست که به پابوسی این همسنگر و پدر شهید برویم و باز به یاد اون روزها ، راست راسکی بهش بگیم شیرمرد… پیرشدی
خدا سایه این نازنینان را بر سرما مستدام بدارد
بگید
الهی آمین

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید