• تاریخ : پنجشنبه, ۲۷ آذر , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    خاطرات شهداء - الوارثین گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام

    شب نوزدهم دیماه 65 غواصان تخریب و رزمندگان گروهان نصر از گردان حضرت علی اکبر (ع) ل10 به فرماندهی شهید علی آملی برای شکستن دژ شلمچه راهی شدند.طرح مانور اولیه که در اسناد هم به ثبت رسیده حکایت از عبور غواصان ل10 از معبر لشگر19 فجر دارد اما درحقیقت در مراحل اولیه این اتفاق نیفتاد. […]

    نگاه کردن به صورت نوجوانی که هنوز مو توی صورتش سبز نشده ؟: مکروه

    نگاه کردن به صورت نوجوانی که هنوز مو توی صورتش سبز نشده ؟: مکروه

    یک روحانی برای گردان ما اومده بود که خیلی گیر بود. مدام از بچه ها ایراد میگرفت. اینهمه آیات و روایات رو رها کرده بود و میگفت: نگاه کردن به صورت نوجوانی که هنوز مو توی صورتش سبز نشده مکروه است … بعد از مراسم صبحگاه توی گردان رسم بود که بچه ها همدیگر رو […]

    فردا صبح هرکدوم که زنده بودید اینجا جمع بشید

    فردا صبح هرکدوم که زنده بودید اینجا جمع بشید

    عملیات کربلای 4 به جهت توجیه نیروها تا رده دسته و حتی تیم های عملیاتی بی نظیر بود. ما بچه های تخریبچی تک تک مون کاملا توجیه به وظیفه خود بودیم و منطقه درگیری با دشمن رو به خوبی میشناختیم.. فرمانده ها برای توجیه نیروهاشون به جای پهن کردن کالک عملیات، نقشه هوایی رو میکردن.. […]

    خمیردندان یا کرم ضدپشه ؟؟؟؟

    خمیردندان یا کرم ضدپشه ؟؟؟؟

    خمیردندان یا کرم ضدپشه……….. پادگان ابوذر بودیم و محل استقرار بچه‌های تخریب طبقه چهارم ساختمان ستاد لشکر10 بود بچه‌ها خیلی مقید به مسواک زدن قبل از خواب بودند. ما 40 نفر داخل یکی از طبقات بودیم و فقط یک دستشویی داشتیم. البته داخل محوطه پادگان زیاد بود اما رزمندگانی که مثل من تنبل بودند از […]

    شفاعت شفاعت…هرکی میخواد جانمونه….

    شفاعت شفاعت…هرکی میخواد جانمونه….

    شفاعت شفاعت…هرکی میخواد جانمونه…. بعضی ها دوتا اسم دارند….یکی اسمشون توی شناسنامه ودیگری اسمی که با اون مشهورهستند…مثل فرمانده ما شهید نوریان ، که اسم شناسنامه اش محمود بود اما ما توی جبهه برادر عبدالله صداش میزدیم…..یا مثل شهید فیروزبخت…که اسمش توی شناسنامه اش پرویز بود اما بچه های گردان او را حاج رسول صدا […]

    وقتی هوس جبهه كرديم

    وقتی هوس جبهه كرديم

    اواسط سال 65 بود كه من با يكي از دوستان که از بچگي با هم بوديم هوس جبهه كرديم وقتي اعزام شديم رفتيم کارگزینی لشكر ده سيدالشهداءعلیه السلام ، اونموقع کارگزینی توپادگان دوکوهه بود. من چون رانندگی بلد بودم رفتم بهداری ، تو بهداری رانندة آمبولانس بودم و خاطره اي كه دارم از اينجا شروع […]

    اخلاص توی وجودش موج میزد

    اخلاص توی وجودش موج میزد

    اخلاص توی وجودش موج میزد . یک جوان صاف و ساده و با همه وجود مهربان بود. هر کاری به او میگفتی نه نمیگفت. بعد از عملیات کربلای یک بود که به گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) اومد. و در همون روزهای اول به علت سبقتش در کمک به دیگران معروف شد. بسیجی شهید اصغر […]

    روایت حاج علی روح افزا از شهید غلامحسین رضایی

    روایت حاج علی روح افزا از شهید غلامحسین رضایی

    از گلهای گردان تخریب بود کمترهم ازش یاد میشه . صفای عجیبی داشت اما ظاهرش نشون نمیداد. ولی در باطن و خفا ارتباط عمیقی با خدا داشت. غلامحسین میون بچه های تخریب لشگر10 یه نمک دیگری داشت. حدود یکی دو ماه قبل از عملیات کربلای یک با یه عده از بچه های تخریب به منطقه […]

    و اینگونه مداح شهید تخریبچی پر کشید

    و اینگونه مداح شهید تخریبچی پر کشید

    گفت برو سراغ مین بعدی ودو سه تا مین بعدی راهم خنثی کردم که دیدم تابش اومد سراغ همون مینی که چاشنیش گیرکرده بود وروش کارمی کرد.
    مشغول مین بعدی شدم که صدای انفجار شدیدی ازپشت سرم شنیدم وتکه های ریزی ازگوشت بدن تابش کنارم افتاد.

    ورزش کردن خیلی خوبه هیکلت رو درست می کنی بعد میری دیدن خدا

    ورزش کردن خیلی خوبه هیکلت رو درست می کنی بعد میری دیدن خدا

    نفر دوم از سمت راست شهید حمید صادقی شهید حمید صادقی .همیشه در حال ورزش کردن بود .میگفت ورزش کردن خیلی خوبه هیکلت رو درست می کنی بعد میری دیدن خدا . بعد که رفتی پیش خدا میگیم ……. آ خدا ….. امانتی که پیشم بود رو خوب نگهش داشتم . خیلی خوش برخورد بود […]

    خلبانانی که با زبان روزه شهید شدند

    خلبانانی که با زبان روزه شهید شدند

    سرلشگر خلبان شهید محمد نوژه از تهران سرلشگر خلبان شهید سید عبدالله بشیری موسوی از زنجان خلبان شهید محمد نوژه و خلبان همراه دیگرش که هر دو در روز 22 ماه مبارک رمضان با زبان روزه به شهادت رسیدند در زمره اولین شهدای دفاع از نظام نوپای جمهوری اسلامی هستند. اولین ماه رمضان در جمهوری […]

    خرداد ماه سال 1368 ، ما هنوز توی حال و هوای جبهه بودیم

    خرداد ماه سال 1368 ، ما هنوز توی حال و هوای جبهه بودیم

    خرداد ماه سال 1368 روزهای سخت و تلخی بود. ما هنوز توی حال و هوای جبهه بودیم برای اینکه ارتباطمون با همسنگران جبهه قطع نشه شبهای دوشنبه زیر سایه ی پرچم هیات_الوارثین دور هم جمع میشدیم بچه ها هم استقبال خوبی نشون میدادند. بعضی شب ها هم مسجد امین الدوله پای منبر حاج اقای حق […]

    برو بالا