• تاریخ : دوشنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۴
  • ساعت :

    از زبان شهداء - الوارثین گردان تخریب لشگر ده سید الشهداء علیه السلام

    شکافتن دژ

    شکافتن دژ

    در عملیات خیبر قرار بود دژی را بشکافیم. اطراف دژ باتلاقی بود،  مواد منفجره را کار گذاشتیم. دشمن به‌شدت دژ را می‌کوبید و هر لحظه امکان داشت گلوله‌ای روی مواد اصابت کند و انفجار مهیبی رخ دهد. باید سریع دژ منفجر می‌شد تا آب از پشت دژ رها شده و تانک_‌های دشمن در آب و […]

    روزی که فرمانده مهربان ما غضب کرد

    روزی که فرمانده مهربان ما غضب کرد

    متن زیر پیاده شده بیانات مقدس ترین فرمانده جنگ است. این نسخه ای است برای امروز ما چسبیده های به دنیا نه یکبار بلکه صدها بار بخوانیم ??”چه زیباست این دعا که خدایا، آخر عاقبت ما را ختم به خیر بگردان. یک موقع است که انسان بهترین اعمال را انجام می‌دهد اما آخر عاقبتش ختم […]

    شهیدان را شهیدان میشناسند

    شهیدان را شهیدان میشناسند

    روایت سردار شهید تخریب حاج عبدالله نوریان از چگونگی شهادت بچه های تخریبچی در عملیات والفجر مقدماتی راننده تريلي بود با اينكه سه تا فرزند داشت، آمده بود واحد تخريب. گفتم. آقاي جليلوند لطفاً شما برويد واحد ترابري مشغول شويد . گفت نه! من آمده ام اينجا كاركنم. هر چه هم شما بگوييد. گوش مي […]

    روایت شهید مهدی ضیایی از عملیات بیت المقدس دو

    روایت شهید مهدی ضیایی از عملیات بیت المقدس دو

    ساعت 15/10 شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر میگذارم ، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش میرسد.آخر امشب شب جمعه است . چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شبهای دیگربود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هراز […]

    مصاحبه شهید پیکاری قبل از کربلای دو

    مصاحبه شهید پیکاری قبل از کربلای دو

    روزگار وصل یاران یاد باد شهدای تخریبچی لشگر 10 از سمت راست شهید حاج رسول فیروزبخت غواص شهبد علیرضا پیکاری شهید سید حسین نوراللهی

    عملیات فریب والفجر 8

    عملیات فریب والفجر 8

    عملیات والفجر 8 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان لشگرهای 21امام رضا علیه السلام لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام و تیپ الغدیر استان یزد از اروند رود و حمله به مواضع دشمن بعثی در جزیره ام الرصاص درساعت ده شب با رمز یا زهرا سلام الله علیها انجام شد.یکی از یگانهای عمل […]

    عملیات فریب والفجر 8

    عملیات فریب والفجر 8

    عملیات والفجر 8 درتاریخ 20 بهمن ماه سال 1364 با عبور غواصان لشگرهای 21امام رضا علیه السلام لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام و تیپ الغدیر استان یزد از اروند رود و حمله به مواضع دشمن بعثی در جزیره ام الرصاص درساعت ده شب با رمز یا زهرا سلام الله علیها انجام شد.یکی از یگانهای عمل […]

    آقا سید گفت: قرار نیست ما خط بشکنیم

    آقا سید گفت: قرار نیست ما خط بشکنیم

    میهمان بچه های تخریب لشگر 40 صاحب الزمان(ع) بودیم.شب اول زمستون بود مقرشون اطراف قرارگاه کربلا در اطراف سه راه صاحب الزمان علیه السلام بود. اونجا همه در سوله هایی که با خاک پوشانده بود ساکن بودند.. ابتدا ما برای استراحت به حسینه بچه های تخریب که سوله بزرگی بود رفتیم و بعد از نماز […]

    مرد خدا تخریبچی شهید مهدی صفری

    مرد خدا تخریبچی شهید مهدی صفری

    شهید آقا مهدی صفری از تخریبچی های قدیمی لشگر27 و سیدالشهداء(ع) بود بچه سید نصر الدین تهران بود مهدی قبل ازعملیات والفجرمقدماتی به تخریب اومد مهدی هم جذب فرمانده ما شهید حاج عبدالله نوریان شده بود مهدی قبل از عملیات بدر از پیش ما رفت رفت تخریب لشگر27 وبعد هم رفت آموزش نظامی لشگر10 مهدی […]

    با بدن قطعه قطعه به اباعبدلله سلام داد…

    با بدن قطعه قطعه به اباعبدلله سلام داد…

    ماموریت مین گذاری و پاکسازی میادین مین اطراف شهر مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه عملیاتی مسلم ابن عقیل علیه السلام در سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند. گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود… بچه های تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل […]

    عبور از میدان مین ، یک روایت واقعی

    عبور از میدان مین ، یک روایت واقعی

    شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با شهید امیر تابش و دونفر از بچه های تخریب برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن سیم خارداهای فرشی دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست […]

    شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی

    شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی

    تا وقتی توی گردان تخریب بودم هرجایی شهید نوریان میرفت من هم همراهش بودم .اکثر اوقات من پشت فرمون مینشستم. انتهای پادگان دو کوهه مقر داشتیم من توی مقر موندم و ایشون به تنهایی جایی رفته بود. شهیدی داشتیم به نام حسین کاشانی ایشون مسوول تدارکات گردان تخریب بود. یه روز اومد پیش من و […]

    برو بالا