شهید اصغر رحیمی توی گردان تخریب به چایی هایی که درست میکرد مشهوربود. اصلا عشقش این بود که بهش بگند مسوول چایی . به خاطر این که مسوولیتش رو به نحو احسن انجام بده چه کارهایی که نمیکرد. زمین رو چال میکرد و چند تا حفره میکند و حفره ها رو بهم راه میداد و […]
تخریبچی شهید رسول خلیلی فرزند همسنگر عزیزمان حاج رمضان خلیلی در مصاف با تکفیری های پلید در 27 آبانماه سال 92 مصادف با 14 ماه #محرم در حوالی شهر حلب با انفجار تله انفجاری به شهادت رسید. ✍️✍️✍️ راوی: جعفر طهماسبی حاج عبدالله سمنانی به من زنگ زد و خبر شهادت رسول رو داد. گفتم […]
یکی دو ماه به شهادتش مونده بود که #صبح_جمعه ای بچه های تخریب رو توی صبحگاه گردان در پادگان امام علی(ع) سنندج به خط کرد. حاجی خیلی نسبت به سر وقت اومدن بچه ها حساس بود اون ایام ابوی ما هم در گردان بود و تا از حسینیه بیرون بیاد طول کشید و با تاخیر […]
شهید آقا مهدی صفری از تخریبچی های قدیمی لشگر27 و سیدالشهداء(ع) بود بچه سید نصر الدین تهران بود مهدی قبل ازعملیات والفجرمقدماتی به تخریب اومد مهدی هم جذب فرمانده ما شهید حاج عبدالله نوریان شده بود مهدی قبل از عملیات بدر از پیش ما رفت رفت تخریب لشگر27 وبعد هم رفت آموزش نظامی لشگر10 مهدی […]
امشب با جمعی از همسنگران بعد از نماز مغرب و عشاء سرمزار شهیدان غلامحسین و غلامرضا رضایی رفتیم این دو برادر که یکی در گردان تخریب و دیگری در اطلاعات عملیات لشگر 10 سیدالشهداء علیه السلام بودند در عملیات کربلای یک در یک مکان و در یک روز به شهادت رسیدند. این دوشهید عزیز. غلامحسین […]
هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده ها کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به پابوس آقا میرفتیم….زمستان سال 63 بود که امام هشتم بچه های گردان ما رو طلبید توی این ایام شدیدا ما نیاز به یک زیارت داشتیم.به خاطر وقفه در جنگ بعد از عملیات خیبر ، نزدیک یک سال بود که عملیاتی […]
توی این چندین عملیات که با رسول رفتم همیشه آمادگی برای عملیاتش با یه مقدمه خاص بود. یادمه قبل از کربلای 5 روز قبل از عملیات هرچی لباس توی ساکش داشت بین بچه ها تقسیم کرد حتی لباس های زیرش که نو بود توی ساکش به این واون داد و یک پیرهن چارخونه اش هم […]
این ایام عزیز و این شور و اشتیاق برای شرکت در مانور عظیم فرهنگی در روز اربعین آدم رو یاد روزها و شب های قبل از عملیات می اندازه. خیلی ها آمادگی عملیات رو داشتند و برای اون لحظه شماری میکردند اما اسم یه تعداد رو صدا میزدند. و اینجا بود که خیلی از خاطرات […]
ماموریت مین گذاری و پاکسازی میادین مین اطراف شهر مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه عملیاتی مسلم ابن عقیل علیه السلام در سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند. گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود… بچه های تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل […]
پسر حاجی بخشی تعریف میکرد توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم توی حسینیه جماران مملو از جمعیت بود امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای رزمند ها تکون میداد امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه […]
یادی از طلبه شهید و تخریبچی قهرمان و مداح اهل بیت(ع) شهید علی سیفی نسب حاج اقا با عمامه جلوی گردان ایستاده بود و بچه ها را از زیر قرآن رد می کرد. اون دیشب نام شهدای فردا را به یکی از دوستانش گفته بود. درمراسم روضه گردان گوشه عمامه اش را باز کرده بود […]
شاید علی از جهت ظاهر زیاد دروس حوزوی را نخوانده بود اما درسیر و سلوک سرآمد بود. وقتی برای بچه های تخریب موعظه میکرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن رادیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند و در مدت چند ماهی که در تخریب لشگر سیدالشهداء […]