کد خبر:2831
پ
۸۸
شب عملیات بیت المقدس

شبی که فتح وظفر نصیب ما شد

شب عملیات بیت المقدس توفیق شد با بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه_السلام راهی عملیات شوم. شب قبل از عملیات را افتادیم وبعد از ساعت ها راهپیمایی در ظلمات شب به پل رسیدیم. من قبلا به جهت رفاقتی که با بچه های راپل پادگان امام علی(ع) که این پل را نصب میکردند داشتم اینجا […]

شب عملیات بیت المقدس توفیق شد با بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه_السلام راهی عملیات شوم. شب قبل از عملیات را افتادیم وبعد از ساعت ها راهپیمایی در ظلمات شب به پل رسیدیم. من قبلا به جهت رفاقتی که با بچه های راپل پادگان امام علی(ع) که این پل را نصب میکردند داشتم اینجا اومده بودم اما باورم نمیشد یک روزی باید نیرو از روی این رد بشه. بچه ها منتظر بودند تا فرمانده ها تصمیم بگیرند که به چه صورت از روی پل عبور کنند . همه جا سکوت بود و هوا هم داشت سرد وسرد تر میشد که سر وصدای زیادی توجه همه رو به خودش جلب کرد . نزدیکتر که آمدند دیدیم ستون عظیمی از رزمنده های یکی از گردانهای لشگر عاشورا ست که همه بادگیرهای سفید پوشیده و میروند که از پل عبور کنند. مسوولین پل جلوی اونها رو گرفتند و بگو مگو در گرفت. آنها به هیچ صراطی مستقیم نبودند و یک کلام میگفتند ما باید بدون معطلی از پل رد بشبم. بچه های لشگر۱۰ کوتاه اومدند و اونها یه ستون یک روی پل به سمت ساحل دشمن حرکت کردند. هرچی به اونها تذکر داده شد که یک تعداد از پل عبور کنند و نفرات با فاصله روی پل قرار بگیرند اما اونها توجه نکرده و عبور کردند. اونها که رفتند ما هم دلمون قرص شد و حرکت کردیم اما نه مثل بچه های لشکر عاشورا… بچه ها در تعداد کم روی پل میرفتند و عبور میکردند و بعد تعداد دیگری راه می افتادند. بچه ها بعد از وارد شدن به ساحل دشمن از مسیر جاده مالرو که مسیر صعب العبور و طولانی هم بود به سمت غار هدایت میشدند. مسیر لغزنده و خطرناک بود و باید با احتیاط کامل حرکت میکردند.
تا همه بچه ها رد شدند و به غار رسیدند نزدیک اذان صبح بود و تذکر فرماندهان بود که برادران داخل غار تا فردا غروب استراحت کنند و در روشنایی هوا به جهت اینکه دشمن روی منطقه مسلط بود و احتمال دیده شدن میرفت از غار بیرون نیایند اما کسی گوشش بدهکار نبود
هوا که تاریک شد گردانها برای حمله غافلگیرانه به دشمن حرکت کردند و همزمان با حرکت بچه ها برف و سرما هم شروع شد. بچه ها از چند مسیر به سمت دشمن رفتند … مسیرهایی که اقل اون باید بیش از ۵ ساعت در مسیر صخره های لغزنده و در برف و سرما طی میشد تا به نقطه درگیری رسید.
با توکل به خدا و مدد امام عصر(ع) ،تحمل مشقات در سرما و برف لطف خدا را شامل حال ما کرد و با حداقل تلفات قله قمیش فتح شد و تعداد زیادی از سربازان بعثی به اسارت درآمدند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید