کد خبر:14566
پ
alvaresin-02886

تحویل سال ۱۳۶۵ در جبهه

تحویل سال ۶۵ مصادف بود با روز ولادت جواد الائمه علیه السلام و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد. همه ی بچه های تخریب حضور داشتند. هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند. و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده […]

تحویل سال ۶۵ مصادف بود با روز ولادت جواد الائمه علیه السلام
و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد.
همه ی بچه های تخریب حضور داشتند.
هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند.
و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده بودند
شب جمعه هم بود.. بعد از برگزاری دعای کمیل برنامه شروع شد.
برای اینکه لامپ های زیادی توی حسینیه الوارثین روشن بود و سفره هفت سین مفصلی چیده بودند قرار شد کسی توی چادرها نباشه و همه ی لامپ ها خاموش باشه که برای موتور برق مشکلی پیش نیاد.
برنامه شب سال تحویل و شب عید
شیرین کاری های برادر ممقانی بود
و بعد از اون مداحی من و شهید تابش.
اون شب با توجه به اینکه چند تا روحانی توی گردان بود سخنرانی نداشتیم
شلوغ کن های اون شب شهید غلامرضا زند ، شهید محمد مرادی ، شهید مجید رضایی و شهید نباتی بودند.
دوسه هفته از شهادت شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده مون میگذشت… بعضی ها تذکر دادند که برادرها به احترام حاج عبدالله کف نزنند.
شهید پیام پوررازقی مدام به من تاکید میکرد که برادر طهماسبی بدون کف زدن بخونید.
من هم با عصبانیت گفتم: برادر یه دفعه گفتی شنیدم
شهید محمد مرادی از دور با سر اشاره میکرد که ما میخواهیم کف بزنیم.
قرار شد دو انگشتی دست بزنند.
تا من میخوندم سعی کردم از دو انگشت بیشتر نشه
اما وقتی شهید تابش شروع کرد به سرود خوندن شهید محمد مرادی جلسه رو به دست گرفت و یه عده هم از خداخواسته حسینیه الوارثین رو رو سرشون گذاشتن.
شهید سید محمد که با شهادت شهید حاج عبدالله فرمانده گردان شده بود هیچ دخالتی نکرد.
هرچی پیام از دور به آقا سید اشاره کرد سید توجههی نکرد.
اون شب برادر ممقانی هم با شیرین کاری هاش غوغا کرد
مخصوصا اون موقع که ادای فخرالدین حجازی رو در آورد.
به حالت ایستاده وایساد و آستین هاش رو بالا زد و گفت:
نیروی هوایی از هوا…. دوتا دستهاش رو بالا آورد
نیروی زمینی از زمین…دوتا دستهاش رو به سمت زمین آورد و
نیروی دریایی از دریا….
فاو رو به محاصره خود درآوردن… و محاصره درآوردن رو با چرخوندن کمرش نشون داد.
بچه ها از خنده روده بر شده بودن.
اون شب خاطراتی بود
بیش از ۳۰ شهید اون شب توی جلسه بودند.
روز اول فروردین سال ۶۵ ساعت یک و نیم بعد از ظهر سال تحویل شد

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید